زمانی نیست کز دست تو جان من نمیسوزد
کدامین سینه را کان غمزه پرفن نمیسوزد
مگر ترکیب فانوس است، جانا، استخوان من
درون میسوزدم، چون شمع پیراهن نمیسوزد
ز هجرم بر جگر داغی، ز عشقم هر نفس دردی
من از غم سوختم، جانا، دلت بر من نمیسوزد
مگو چندین، کز این سوزاک بیهوده بکش دامن
که دل میسوزم و جان کسی دامن نمیسوزد
بدین سان کز تب هجران تنم در زیر پیراهن
همیسوزد، عجب دانم که پیراهن نمیسوزد
همه شب زار میسوزم به تاریکی و تنهایی
که با من هیچ دلسوزی درین مسکن نمیسوزد
چراغ من نمیسوزد شب از دمهای سرد من
چراغ خانه همسایه هم روشن نمیسوزد
چو تو در باغ می آیی، هم از لطف و رخ خود دان
که پیشت زآتش خجلت گل و سوسن نمیسوزد
غم خسرو همیدانی و نادان میکنی خود را
مرا این سوخت، ورنه طعنه دشمن نمیسوزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل به بیان احساس عمیق درد و رنج شاعر از جدایی و عشق میپردازد. شاعر از سوز و گدازهایی که بر اثر عشق و فراق تحمل میکند میگوید و اشاره دارد که هیچکس جز او این درد را حس نمیکند. او در مییابد که حتی پیراهنش نیز از آتش درونش نمیسوزد، و از تنهایی و بیرحمی شب و غم جدایی رنج میبرد. در نهایت، شاعر میبیند که عشقش آنقدر قوی است که حتی در بین زیباییها و محبتها هم دلی برای او نمیسوزد. با این حال، او از عاطفه خود و صبرش در برابر این مصائب نمیکاهد.
هوش مصنوعی: هیچ زمانی نیست که من به خاطر تو دلم نسوزد و کدامین دل را میتوان پیدا کرد که از ناز و غمزهات بینصیب باشد و نسوزد.
هوش مصنوعی: عزیزم، آیا وجود تو مانند یک چراغ روشن است؟ من به خاطر عشق و احساسی که به تو دارم، در درون میسوزم، مانند شمعی که پیراهنش را نمیسوزاند و فقط نور میافشاند.
هوش مصنوعی: از دوری تو بر دلم درد سنگینی دارد، و از عشق تو هر لحظه دردی میکشم. من از غم در حال سوختن هستم، اما آیا دل تو برای من نمیسوزد؟
هوش مصنوعی: نمیخواهم برای این درد و سوز زیاد صحبت کنم، زیرا هیچکس به اندازه من غمگین و آزرده خاطر نیست. کسی به این احساسات و رنج من اهمیت نمیدهد.
هوش مصنوعی: از شدت دوری و دلتنگی، بدنم زیر پیراهن به شدت میسوزد، اما عجیب است که خود پیراهن هیچ آسیب نمیبیند.
هوش مصنوعی: در تمام طول شب به خاطر تاریکی و تنهاییام رنج میبرم، زیرا در این جا هیچ کسی نیست که به فکر من باشد و برایم احساس همدردی کند.
هوش مصنوعی: چراغ من روشن نمیماند و این نشان میدهد که وجود سرد من باعث خاموشی آن شده است. حتی چراغ خانه همسایه هم تحت تاثیر من قرار میگیرد و روشن نمیشود.
هوش مصنوعی: وقتی تو به باغ میآیی، بدان که زیبایی و مهربانیات باعث میشود حتی گلها و سوسنها از شرم آتش نخورند و پژمرده نشوند.
هوش مصنوعی: آیا میدانی که غم خسرو چه حسی را در من ایجاد میکند؟ تو خود را نادان نشان میدهی، اما این اندوه مرا سوزانده است. اگر چنین نبود، سخنان و تمسخرهای دشمن نمیتوانستند اینگونه ذرهذره در من بسوزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا جان سوخت از غم ترا دامن نمیسوزد
مرا دل خون شد و یک دم دلت بر من نمیسوزد
ز آه آتشین من که تابش خرمن مه سوخت
جوی در تو نمیگیرد ترا دامن نمیسوزد
عجب حالی گر از دردم تن خارا نمینالد
[...]
تو کز سوزم نهای واقف، دلت بر من نمیسوزد
مرا آنجا که جان سوزد، ترا دامن نمیسوزد
ز غیرت سوختم، جانا، چو در غیرم زدی آتش
تو آتش میزنی در غیر و غیر از من نمیسوزد
رخت کز دانه فلفل نهاده خال بر عارض
[...]
جفا کن تا توانی برق من، خرمن نمیسوزد
برین آتش که دامن میزنی، دامن نمیسوزد
بر گبر و مسلمان سوختم، من آتشم آتش
که پیش هرکه میسوزم، دلش بر من نمیسوزد
چنان از گریه تر کردم شب هجر تو پیراهن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.