به روی چون گلت هر گه که این چشم ترم افتد
همه شب تا سحر خار و خسک در بسترم افتد
مرا هم چشم من کشته است و هست اینها همه از من
که لعلی دم به دم زین دیده پر گوهرم افتد
ز گریه زیر دیوار تو هم غمناک و هم شادم
غم آن کافتد و شادی آن کان بر سرم افتد
چه سوزی هر دمم، یکباره سوز و هم به بادم ده
که ترسم شعله افتد هر کجا خاکسترم افتد
چو نیلوفر کبودم شد رخ از کرب و محالست این
که روزی تاب آن خورشید بر نیلوفرم افتد
نگشتی نالش کس باورم و اکنون که غم دیدم
به تزویر ار کسی نالش کند هم باورم افتد
بدینسان، خسروا، چون زنده مانم، وه که گر روزی
نبینم ناگهش، سودای روز دیگرم افتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حسرت و اندوه شاعر است. او به زیبایی و لطافت معشوقش اشاره میکند و میگوید هر بار که چشمانش به او میافتد، احساس درد و شادی توأمان میکند. شاعر از غم و شادی خود در زیر دیوار معشوق سخن میگوید و میافزاید که این احساسات در پی دیدن معشوقش به سراغش میآیند. او همچنین از نگرانیاش درباره از دست دادن معشوق میگوید و اینکه چطور ممکن است خاکستر عشق او به یک شعله تبدیل شود. در نهایت، شاعر از این مینالد که در غم معشوقش، دیگران شنوندهی دردهای او نیستند و ابراز میکند که زندگی بدون دیدار معشوقش برایش غیرقابل تحمل است.
هوش مصنوعی: هر بار که چشمان من بر چهره زیبای تو میافتد، در طول شب تا سپیدهدم، حسرت و درد در قلبم جای میگیرد و افکار ناراحتکننده مانند خار و علف هرز در ذهنم میروید.
هوش مصنوعی: چشم من هم به اندازهای مرا مجروح کرده که این درد و رنجها همه ناشی از وجود من است. بهطوریکه هر لحظه اشکهای گرانبهایی از این چشمانم فرو میریزد.
هوش مصنوعی: با وجود اشکهایی که پای دیوار تو میریزم، در دل هم احساس غم دارم و هم شادی. غم از آنچه که از دست رفته و شادی از آنچه که بر سرم نازل شده است.
هوش مصنوعی: هر لحظه در دل من آتش و اشتیاقی وجود دارد، باید به من فرصتی بدهی تا این شعله تندتر شود. نگرانم که اگر به حال خود رها شوم، این شعله میتواند به هر جا که خاکسترم باشد، آسیب بزند.
هوش مصنوعی: من مانند نیلوفر آبی هستم که به خاطر کرب و دشواریها، صورتم زرد و پژمرده شده است. و دستیابی به چنین روزی که نور خورشید بر من بتابد، کاملاً ناممکن به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: کسی به درد و ناله من توجه نکرد و حالا که خودم غم را تجربه کردهام، حتی اگر کسی به دروغ هم ناله کند، باز هم به حرف او باور نخواهم کرد.
هوش مصنوعی: به این ترتیب، ای خسرو، وقتی که زندهام، وای از روزی که ناگهان او را نبینم، در این صورت، فکر و آرزوی دیدن او در روزهای آینده به سراغم میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر هر شب نه در بستر نم از چشم ترم افتد
ز چاک سینه چون آتش جهد در بسترم افتد
چو در جانم زدی آتش برون ران از در خویشم
مبادا در حریم مجلست خاکسترم افتد
نشست اندر سرم سنگ جفایت گر سرم از تن
[...]
چه عکس ساقی خورشیدوش در ساغرم افتد
شراب از ساغر خورشید خوردن در سرم افتد
چو عقد دختر رز خواستم هر شب بخواب خوش
عروس آفتاب از آسمان در بسترم افتد
درون مهر صد گل از کواکب بشکفد هر گه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.