اگر هر شب نه در بستر نم از چشم ترم افتد
ز چاک سینه چون آتش جهد در بسترم افتد
چو در جانم زدی آتش برون ران از در خویشم
مبادا در حریم مجلست خاکسترم افتد
نشست اندر سرم سنگ جفایت گر سرم از تن
فتد بهتر که این تاج کرامت از سرم افتد
نخواهم کشتنت گویی ولی با آن لب و غمزه
که خونخوارند و خونریز این سخن چون باورم افتد
چو بی تو می خورم ساغر تهی ناگشته پرگردد
ز قطره قطره خون کز هر مژه در ساغرم افتد
بتر افتادم از عشقت خطا بود آنکه می گفتم
که عشق تو ز دیگر خوبرویان بهترم افتد
به عهد عافیت کردم هوای آن جوان جامی
چه دانستم کزو هر دم بلایی دیگرم افتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و دردناک یک عاشق است. شاعر به اضطراب و غم ناشی از دوری معشوقش اشاره میکند و میگوید که هر شب با اشکهایش بسترش را تر میکند. او به آتش عشق اشاره دارد که در وجودش شعلهور است و نمیخواهد خاکستر عشقش در محفل معشوق بیفتد. همچنین، او به درد و جفای معشوقش اشاره میکند و میگوید که بهتر است تاج کرامتش از سرش بیفتد تا اینکه به دست معشوق بیفتد. در ادامه بیان میکند که عشق معشوقش آنقدر عمیق و طاقتفرساست که به هیچ عنوان نمیتواند آن را با عشق دیگران مقایسه کند. در نهایت، شاعر از عواقب عشق میگوید و به این نکته اشاره میکند که حتی در زمان سلامت نیز از عشق معشوق بهترین چیز را نمیتوانست پیشبینی کند، زیرا درد و بلای عشق هر لحظه ممکن است بر او نازل شود.
هوش مصنوعی: اگر هر شب در بستر به یاد تو اشکهایم بریزد و از دل شکستهام آتش شوری برای تو شعلهور شود، خواب از چشمانم میگریزد.
هوش مصنوعی: وقتی آتش عشق تو در وجودم افروخته شده، مرا از خانهام بیرون کن تا مبادا خاکستر وجودم در حریم مجالست تو افتد.
هوش مصنوعی: بدگویی و بدیهای تو در دلم سنگینی میکند. اگر این درد باعث شود که جانم از تنم جدا شود، بهتر است که این شان و مقام از سرم برداشته شود.
هوش مصنوعی: من نمیخواهم تو را بکشم، اما با آن لبها و نگاه شرورانهات که به شدت مهیج و خطرناکاند، وقتی این حرف را میزنم، احساس میکنم حقیقت دارد.
هوش مصنوعی: وقتی بی تو هستم و شربت مینوشم، ظرفم خالی نمیماند و با هر قطرهی خونی که از چشمانم بریزد، پر میشود.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو دچار مشکل شدم و حالا میفهمم که آن اشتباه بود که فکر میکردم عشق تو از عشق دیگران بهتر است.
هوش مصنوعی: در زمان سلامتی و آرامش، به خاطر جوانی و شادابی آن، خوشگذرانی میکردم. اما نمیدانستم که با گذشت هر لحظه، مشکل و درد جدیدی برایم به وجود میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به روی چون گلت هر گه که این چشم ترم افتد
همه شب تا سحر خار و خسک در بسترم افتد
مرا هم چشم من کشته است و هست اینها همه از من
که لعلی دم به دم زین دیده پر گوهرم افتد
ز گریه زیر دیوار تو هم غمناک و هم شادم
[...]
چه عکس ساقی خورشیدوش در ساغرم افتد
شراب از ساغر خورشید خوردن در سرم افتد
چو عقد دختر رز خواستم هر شب بخواب خوش
عروس آفتاب از آسمان در بسترم افتد
درون مهر صد گل از کواکب بشکفد هر گه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.