میا غمزه زنان بیرون که هویی در جهان افتد
دلی بی خانمان را آتش اندر خانمان افتد
اگر من از سجود آستانت کشتنی گشتم
هم آنجا کش که تا باری سرم بر استان افتد
پس از مردن به زاغان ده تن اندوه پروردم
نخواهم تا سگ کوی ترا این استخوان افتد
چنین کو مست و غلطان می رود وه کای رقیب او را
مده رخصت که می ترسم خرابی در جهان افتد
دلم پر خون و می نازم به رویش، گر چه می دانم
کزین سیلاب روزی رخنه بر بنیاد جان افتد
همه کس در دریغ من که چون می میرد این مسکین
مرا این آرزو کو را نظر بر من چسان افتد
زبد مهری نمی افتد نظر بر رویم آن مه را
مبادا در جهان کس را مه نامهربان افتد
به کویش گر چه می نالم به درد، اما بدین شادم
که وقتی ناله ام در گوش آن نامهربان افتد
اگر بادام تر گوید که با چشم تو می مانم
چنان سنگش زنم بر سر که مغزش در دهان افتد
اگر ببیند جمالش را به روز جنگ اسپاهی
چنان بیخود شود ناگه که از دستش کمان افتند
همه کس دوست پیش رو، و لیکن دوست آن را دان
که یاد آرد ز تو، چون روزگاری در میان افتد
مترس از بیم جان، خسرو، اگر در عشق می لافی
که باشد سهل عاشق را، اگر جانی زیان افتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق و دلباختگی پرداخته و احساسات عمیق شاعر را نسبت به معشوقش بیان میکند. شاعر با غم و اندوه از دوری و فراق معشوق صحبت میکند و میگوید که اگرچه دلی آتشین دارد، اما امیدواری به عشق و زیبایی معشوقش او را آرام میکند. او از درد و اندوهی که در دلش دارد میگوید و ابراز میکند که حتی در سختترین لحظات، یاد معشوق او را شاداب نگه میدارد. همچنین اشاره میکند که عشق واقعی کسانی را میشناسد که در زمانهای سخت به یاد هم هستند و در نهایت بیان میکند که عشق حقیقی با تمام خطرات و مشکلاتش ارزشمند است.
هوش مصنوعی: صبر کن و نرو، زیرا اگر تو با ناز و غمزهای بخواهی جلوهگری کنی، ممکن است دل کسی که بیپناه است را به آتش بکشی و او را دچار درد و رنج کنی.
هوش مصنوعی: اگر من به خاطر سرسپردگی و نیایش در حضورت جانم را از دست دادم، همانجا مرا بکش تا سرم دوباره بر درگاهت قرار گیرد.
هوش مصنوعی: پس از مرگ، من برای زاغها ده بار اندوه میپرورانم و نمیخواهم که ویرانی و خاطرات تو به آزار سگهای کوی تو تبدیل شود.
هوش مصنوعی: شخصی به شدت مست و در حال حرکت است و من از اینکه این رقیب به او اجازه بدهد نگران هستم، چون میترسم که عواقب بدی برای جهان به وجود آید.
هوش مصنوعی: دل من پر از اندوه و غم است و به زیبایی او میبالم، هرچند میدانم که این طوفان در نهایت میتواند به بنیاد زندگیام آسیب بزند.
هوش مصنوعی: هر کسی در مورد غم من فکر میکند که چگونه این بیچاره خواهد مرد و این آرزو که آیا کسی به من توجه خواهد کرد یا نه.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند به چهرهام نگاه کند، زیرا نمیخواهم کسی در دنیا با مهری غیر از مهر من روبهرو شود.
هوش مصنوعی: هر چند که از درد دوریاش شکایت میکنم، اما خوشحالم که نالههایم به گوش آن بیوفا میرسد.
هوش مصنوعی: اگر بادام تر بگوید که میخواهم با چشمان تو بمانم، به قدری او را میزنم که مغزش بیرون بریزد.
هوش مصنوعی: اگر کسی در میدان جنگ زیبایی محبوبش را ببیند، چنان مجذوب و بیاختیار خواهد شد که حتی کمانش از دستش بیفتد.
هوش مصنوعی: همه مردم دوست نزدیک خود را دارند، اما واقعا دوست کسی است که در زمانهای سخت و دشوار به یاد تو باشد و او را فراموش نکند.
هوش مصنوعی: از اینکه جانت در خطر باشد نترس، ای خسرو، اگر واقعا در عشق خود به شک و تردید داری. چون عاشق واقعی اگر جانش هم به خطر بیفتد، این را سهل و راحت میپذیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غلیواج از چه مبشوم است ؟ از آنکه گوشت بر باید
همه ایرا مبارک شد که قوتش استخوان باشد
فلک بر تارک کیوان کند مسند مر آن را کاو
سنات را کند بالین و از خاک درت مسند
بسا پیر مناجاتی که از مرکب فرو ماند
بسا یار خراباتی که زین بر شیر نر بندد
زهی صدری که خصمت را گیا نفرین همی خواند
نگر تا آنکه جان دارد چه نفرین بر زبان راند
مبارک حضرتا، ایام در ظل تو آساید
مقدس خاطرا، اسلام را رای تو پیراید
روان صاحب الاعراف موقوف است تا محشر
[...]
مرا دلبر چنان باید که جان فتراک او گیرد
مرا مطرب چنان باید که زهره پیش او میرد
یکی پیمانهای دارم که بر دریا همیخندد
دل دیوانهای دارم که بند و پند نپذیرد
خداوندا تو میدانی که جانم از تو نشکیبد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.