اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسون آرد
با آسوده را کز دست بیخوابی زبون آرد
مرا باری برآمد جان ازین جان درون مانده
کسی باشد که دل بشکافد و او را برون آرد
گله از باد می کردم که نارد زو به جز گردی
به دیده آرزومندم که آن دولت کنون آرد
ز بس دلها که ماند آویخته در زلف مشکینش
گهی زو بوی مشک آرد صبا، گه بوی خون آرد
مرا گویند سودا و جنون آرد رخ نیکو
به جان درمانده ام، ای کاش، سودا و جنون آرد
ز بهر آزمودن را چنان دیدم، سزد آن دم
مبادا هیچ دشمن را دل اندر آزمون آرد
نمودی سیرم و کشتی، ولی از تشنگی مرده
به یکبار آنچنان بد شربتی را تاب چون آرد
به جای جوی شیر از چشم خسرو جوی خون آید
چو فرهاد ار ز خانه رو به کوه بیستون آرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و درد عاشقی سخن میگوید. او به جادو و زیبایی دلبندش اشاره میکند که خواب و آرامش را از او گرفته است. او از کسی میخواهد که به جانش فریاد بزند و دلش را از درون بشکافد. شاعر از سختیهای عشق و جدایی میگوید و آرزو میکند که روزی دوباره به آن حال و روز شیرین برگردد. او همچنین از کشش و وسوسههایی صحبت میکند که در نگاه معشوقش وجود دارد و در نهایت به تشنگی و آرزوی وصال اشاره دارد که برخی چیزها را غیرقابل تحمل کرده است. به طور کلی، شعر تصویرگری از حیات عاشقانه و چالشهای آن است.
هوش مصنوعی: اگر جادوی زیبای نرگس (چشمنواز) بتواند انسان را در جادوی خود بگیرد، او به راحتی خواب را فراموش کرده و در نتیجه به حالت بیخوابی و ناتوانی دچار خواهد شد.
هوش مصنوعی: کسی باید باشد که دل من را بشکافد و جانم را که در درون مانده است، آزاد کند.
هوش مصنوعی: از باد شکایت میکردم که غیر از گرد و غبار چیزی برای من نیاورده است و تنها چیزی که من آرزو دارم، آن خوشبختی است که اکنون (به خاطر او) به سراغم بیاید.
هوش مصنوعی: دلهای زیادی به زلف سیاه او آویخته و در این میان، گاهی نسیم از او بوی مشک را میآورد و گاهی بوی خون را.
هوش مصنوعی: مرا گویند که دیوانگی و شیدایی به چهره زیبا میآورد، من که جانم در افسردگی و درماندگی است، ای کاش، شیدایی و دیوانگی به سراغم بیاید.
هوش مصنوعی: برای تست کردن کسی را به این شکل دیدم که در آن لحظه نباید هیچ دشمنی دلش را در آزمون قرار دهد.
هوش مصنوعی: چشیدم که تو به من نشان دادی سفر را، اما از شدت تشنگی ناگهان به جایی رسیدم که نمیتوانم تحمل کنم چنین آب ناخوشایندی را.
هوش مصنوعی: به جای اینکه از چشم خسرو شیر بریزد، خون جاری میشود، همانطور که اگر فرهاد از خانه به سمت کوه بیستون برود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عیاذباله از روزی که عشقم در جنون آرد
سر زنجیر گیرد و ز در عقلم درون آرد
من و رد و قبول بزم سلطانی که دربانش
به سد خواری کند بیرون به سد عزت درون آرد
به جرم عشق دربند یکی سلطان بی رحمم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.