شمارهٔ ۳۸۰
صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست
عاشق بیچاره را عبرت کجاست
دی دل دیوانه ما گم شده ست
بر درش آن خون که بینی آشناست
زلف پستش کارفرمای اجل
چشم مستش چاشنی گیر بلاست
کافرا، محراب ابرو کج مکن
که به زاری چشم خلقی در دعاست
نرخ جانها سخت ارزان شد، بلی
عهد تست و روز بازار جفاست
با چنان بادی که خوبان داشتند
پیش تو از هیچ کس گردی نخاست
بیدلان را طعن رسوایی مزن
هیچ کس دانی که خود را بد نخواست
عاشق و رندست از تشویق تو
هر کجا گوشه نشین و پارساست
هر زمان گویی که حال دل بگوی
آن کسی را گوی، کو را دل بجاست
گفتی اندر سینه تنگ تو چیست؟
داغهای دوستان بی وفاست
خسروا، مشغول یاران شو به زود
کز برای شب همه غم پیش ماست
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...