حسن تو کاندیشه به کارش گم است
کی به حد معرفت مردم است
پرده برافگن که گه والضحی است
زانکه رهی در تو و در خود گم است
بارگی آهسته تر، ای هوشیار
زانکه صف مور به زیر سم است
این تن چوبین که به صد پاره باد
پختن سودای ترا هیزم است
خواب به افسون مگر آریم، زآنک
خوابگه غمزه پر گزدم است
بخت بدم به نشود ز آب چشم
زانکه سعادت نه در این انجم است
من به صفا کی رسم از درد خم
فتنه ساقیم چو دم در دم است
ای که نهی مرغ حرم نام من
حسرت من بر مگسان خم است
خسرو از عشق زید نه به طبع
عنصر عشاق مگر پنجم است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از نوع غزل است و به عمق تفکر و احساس شاعر نسبت به عشق و معرفت اشاره دارد. شاعر به بررسی موضوعاتی چون گم شدن در خود و در جستجوی حقیقت میپردازد و به فلسفه زندگی و دردهای عشقی اشاره دارد. او از شخصی به نام "هوشیار" میخواهد که در کنار دیگران با احتیاط پیش رود، چرا که زندگی پر از چالشها و موانع است. همچنین، او به ناپایداری خوشبختی و دردهای درونی خود اشاره میکند و در نهایت، از عشق و اشتیاق به معشوق سخن میگوید، به طوری که احساس میکند که عشق تنها در سطحی خاص از وجود تجلی مییابد.
هوش مصنوعی: زیبایی تو به قدری عمیق و خاص است که مردم نمیتوانند به درستی آن را درک کنند.
هوش مصنوعی: پرده را کنار بزن که زمان صبح روشن فرا رسیده است، زیرا هم در تو و هم در خودت گم شدهای.
هوش مصنوعی: به آرامی حرکت کن، ای آگاه، زیرا که صف مورچگان زیر سم توست.
هوش مصنوعی: این بدن خشک و بیروح، که به راحتی آسیب میبیند و در برابر بادها میشکند، تنها برای تأمین سوخت برای عشق تو به کار میرود.
هوش مصنوعی: شاید بتوانیم به وسیله جادو و افسون خواب را به دست بیاوریم، زیرا مکان خواب پر از درد و غم است.
هوش مصنوعی: بخت بد من هیچ وقت با اشکهایم تغییر نخواهد کرد، چون خوشبختی در این ستارهها و سرنوشت نیست.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم از درد و بلای این فتنه رهایی یابم، زیرا حالتی از ناامیدی و تکرار در وجودم است که مانند نفس کشیدن دائمی است.
هوش مصنوعی: ای کسی که پرنده حرم را نهی میکنی، نام من در دل من حسرتی است که بر سر مگسان خم میآید.
هوش مصنوعی: خسرو به خاطر عشق زید، نه به خاطر طبیعت و سرشت عاشقان، بلکه به دلیل ویژگیهای خاص خود، متفاوت است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با جبروتش که دو عالم کم است
اول ما آخر ما یکدم است
مایهٔ هر دزد، که در عالم است
گر چه فزون ست، به قیمت کم است ؟
لفظ اللّه اسم اسم اعظم است
صورت این اسم اعظم آدم است
هر چه دگر در همه عالم است
آن همه از بهر بنی آدم است
انجمن جمع همه عالم است
رونق آن انجمن از آدم است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.