گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست

آهسته تر، که دست دلم در عنان تست

بنمای رخ که شاد برانم ز دیدنت

روزی دو سه که غمزده میهمان تست

جانها به باد داد که دایم شکسته باد

آن گیسویی که بر سر سرو روان تست

داغی ست از شراره آه کسی مگر

خال سیه که بر رخ چون ارغوان تست

گر هر زمان به خانه دیگر شوی به ناز

می زیبدت که مر همه عالم از آن تست

زان می زیم که بر دهن انگشتری نهم

شبها و این خیال برم کان دهان تست

گفتم بکش که باز رهم، ناوک مژه

بنمود و گفت این همه از بهر جان تست

فریاد خسرو ار شنوی شب به کوی خویش

رنجه مشو که فاخته بوستان تست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
وطواط

شاها! زمان مجد و معالی زمان تست

ملک زمان و ملک زمین جمله ز آن تست

هر سو که تو عنان کشی ، ای شاه بی شریک

تأیید کردگار شریک عنان تست

پیر و جوان مسخر امر ، تو گشته اند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
عبید زاکانی

آرامگاه فتح و ظفر آستان تست

فهرست روزنامهٔ دولت زمان تست

بابافغانی

آبی که بسته اند بدلها دهان تست

نقدی که آن بدست نیاید میان تست

آتش زند به دامن دلها هزار بار

این خال نیلگون که به کنج دهان تست

چندانکه روز می گذرد می شود زیاد

[...]

فیاض لاهیجی

پنهان چه‌سان کنم که دلم مهربان تست

این پیچشم تمام ز موی میان تست

یک دل به سینه دارم و چندین هزار کام

این‌ها همه به عهدة لطف نهان تست

کس ناز را به خوبی آن ابروان نکرد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه