بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت
ناتوانم کرد چشم جادوی افسونگرت
رگ برون آمد مرا از پوست در عشقت، مگوی
کز ز بهر آن خط مشکین بیاید مسطرت
گر زنم جامه به نیل و یا شوم غرقه در آب
شادیم، زیرا تو خورشیدی و من نیلوفرت
گر بر آیی بر سپهر و یا خرامی بر زمین
آفتاب کشورت خوانند و شاه لشکرت
با چنان خونین لبی کاید همی زو بوی شیر
خون من می خور، حلال است آن چو شیر مادرت
چشم من دور، ار بگویم مردم چشم منی
زانکه هر ساعت همی بینم بر آب دیگرت
نوک مژگانت ز تیری می شکافد هر زمان
سینه ام بشکاف و بنگر، گر نباشد باورت
سینه من بر مثال شانه گردد شاخ، شاخ
وه مبادا تار مویی کژ ببینم بر سرت
مار زلفت حلقه حلقه در دل خسرو نشست
مردم، ار آگه نگردد غمزه جادوگرت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل، بیان احساساتی عمیق و دردی ناشی از عشق است. شاعر از زلف معشوق و زیباییهای او سخن میگوید که او را بیقرار و ناتوان کردهاند. عشق او چنان قوی است که شاعر به شدت تحت تاثیر آن قرار گرفته و خوناش در عشق معشوق به جوش آمده است. او حاضر است حتی در سختیها شاد باشد، زیرا معشوقش را همچون خورشید زیبایی میداند. او به قدرت چشمان معشوق و جذابیتش اشاره میکند که هر بار او را مجذوب میکند. شاعر از درد دلش و عواقب عشق میگوید و در نهایت، به جادوگری و سحر زلف او اشاره میکند که باعث میشود در دام عشق گرفتار شود.
هوش مصنوعی: من از بابت موهای درهم و بینظم تو در عذاب و بیقراری هستم، چشمان جادوگری که تو را میسازد، باعث ناتوانی من شده است.
هوش مصنوعی: رگ من به خاطر عشق تو از زیر پوست بیرون زده است. نگو که به خاطر آن خط مشکی که روی بدنت است، این حال به من دست داده است.
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است در دنیای ظاهری به مشکلاتی دچار شوم یا غرق شوم، اما به خاطر تو همیشه خوشحالم، زیرا تو مانند خورشید درخشان هستی و من مانند نیلوفر آبی به تو وابستهام.
هوش مصنوعی: اگر برفراز آسمان بیایی یا بر روی زمین قدم بزنی، مردم تو را خورشید سرزمینت و فرمانده لشکرت خواهند نامید.
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که اگر کسی از نفس یا کلام کسی دیگر بویی از شیر خون او را احساس کند، این بوی خاص حلال و مجاز است، همانطور که شیر مادر حلال و غذای سالم برای کودک است. در واقع، سخن از پذیرش چیزی است که ذاتاً خوب و مجاز است، حتی اگر از ظرفیتی عاطفی و رنجناک برآید.
هوش مصنوعی: چشم من از تو دور است، اما اگر بگویم که تو به من وابستهای، این بدان دلیل است که هر لحظه در آب، تصویر تو را میبینم.
هوش مصنوعی: نوک مژگان تو مثل تیر، دل من را هر بار میشکافد. این بار هم سینهام را بکشاف و نگاه کن، اگر به حقیقت قصه باور نداری.
هوش مصنوعی: دل من به اندازهای پر از عشق و احساس است که مانند شاخی بر شانهام رشد کرده است. ای کاش هرگز تار مویی بر سرت به بینظمی و کجی نرود.
هوش مصنوعی: زلفهای تو به صورت حلقهحلقه در دل محبوب نشسته است. اگر او از جادو و زیبایی تو باخبر نشود، غمگین خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوست دشمن گشت و دشمن دوست شد خاقانیا
آن زمان کاقبال بیادبار بینی بر درت
تا تو دولت داری آن کت دوستتر دشمنتر است
ز آن که نتواند که بیند شاهد خود در برت
پس چو دولت روی برتابد تو را از هر که هست
[...]
ما و من گم گشت هرگه خواب شد همبسترت
بیضهٔ عنقاست سر در زیر بالین پرت
اوج همت تا نفس باقیست پستی میکشد
بگذری زین نردبانها تا رسی بر منظرت
ای حباب از صفر اوهام اینقدر بالیدهای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.