نبود یار من آن را که یار داشتمی
گهی به دیده و گه در کنار داشتمی
ز من برید و غمم یادگار داد که کاش
دو سه دگر هم ازین یادگار داشتمی
به ناز گفتی گه گه من از آن توام
دروغ گفتی و من استوار داشتمی
خراب کرده خوبانست خان و مان دلم
وگر نه بهتر ازین روزگار داشتمی
به قهر می کشدم عشق و این همان خصم است
که پیش ازین من نادانش خوار داشتمی
به باغ کاش بهم بودمی که تا پیشش
ز خون دیده زمین لاله زار داشتمی
کدام گل ته او بود تا دو دیده خویش
برفتمی و به بالای خار داشتمی
خراشها که درین سینه بودی از کف پاش
برین جراحت جان فگار داشتمی
دریغ یک سر خسرو هزار بایستی
که تیغ او را مشغول کار داشتمی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زبان شکوه اگر همچو خار داشتمی
همیشه خرمن گل در کنار داشتمی
اگر چو غنچه کف زر نگار داشتمی
به هر طرف ز ثناگو هزار داشتمی
به باغ دهر چو بو اعتبار داشتمی
زبان شکوه اگر همچو خار داشتمی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.