ای زلف تو هر گره گشادی
وی خط تو خطه و سوادی
ای چشم مرا چراغ خانه
در سر مکن از کرشمه بادی
در راه نیاز می نهی پای
خوش راهی و بوالعجب نهادی
شب چشم تو خلق را همی کشت
چونست ز ما نکرد یادی؟
یک فوج ز غمزه نامزد کن
تا با صف غم کنم جهادی
سر می دادم به هر نگاری
گر تیغ غمت زیان ندادی
سرگشته نبودی، ار دل من
در دست خط تو چون فتادی
پرگار اگر به دست خویش است
از دایره پا برون نهادی
تو تیر ستم گشاده و من
دل بسته بر اینچنین گشادی
گر از ستم تو بد گریزان
ایام چو خسروی نزادی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و زیبایی میپردازد و احساساتی از غم و شوق را در دل عاشق توصیف میکند. شاعر به زلف و خط معشوق اشاره میکند که جذابیت و سحر خاصی دارند و چشم او را بهعنوان نورانیترین نشانه عشق میشناسد. در این شعر، شاعر به عذاب و رنجی که از دلبستگی به معشوقش میکشد، اشاره دارد و از جدایی و غم ناشی از آن سخن میگوید. همچنین او به ناراحتی ناشی از غفلت معشوق اشاره میکند و حسرت میخورد که چقدر از دلشکستگیاش بیخبر است. شاعر در نهایت به نمایان شدن قدرت عشق و اثرات آن بر زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: زلف تو هر بار که باز میشود، زیبایی خاصی را به نمایش میگذارد و خط تو نیز نشان از زیبایی و جذابیتی دارد که خاص و منحصر به فرد است.
هوش مصنوعی: ای چشم من، نور روشنیبخش خانهام هستی؛ اما لطفاً با ناز و کرشمهات، دل مرا نلرزان.
هوش مصنوعی: در مسیر درخواست و نیاز، قدمهای نیکو و خوشی برمیداری و عجیب اینکه این راه را برگزیدهای.
هوش مصنوعی: چشمان تو در شب، جان مردم را میگیرد. چرا از ما یاد نمیکنی؟
هوش مصنوعی: گروهی از نگاههای فریبنده را جمع کن تا به همراه صفی از اندوه، رزم و مبارزهای در زندگی داشته باشم.
هوش مصنوعی: من برای هر زیبایی حاضر بودم جان بدهم، اگر غم تو برایم ضرری نداشت.
هوش مصنوعی: اگر در دلدادگی من نبودید، هرگز در شناخت شما سرگردان نمیشدم.
هوش مصنوعی: اگر تلاش و کوشش تو فقط به دست خودت باشد، میتوانی از محدودیتها و ضعفهای خود فراتر بروی.
هوش مصنوعی: تو با ستم خود، همچون تیری که رها شده، در حال آزار دادن دیگران هستی و من در مقابل این آزار، دل خود را به این وضع رنجآور بستهام.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر ستمهای تو، ایام از بدی به دور شود، مانند این است که تو پادشاهی نکردهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دل تو مرا به باد دادی
از بس که نمودی اوستادی
از دست تو در بلا فتادم
آخر تو کجا به من فتادی
چند از تو مرا نکوهش آخر
[...]
هجرانک محرق فؤادی
اعراضک زاید ودادی
با حسن تو کاسدست امروز
بازار هر آنکه بد روادی
عش فی فرح و فی سرور
[...]
گفتی که سپاس کس مبر بیش
کز دهر به بخت نیک زادی
آری منم از دعای پیران
خورده بر کشتزار شادی
باقی شدم از هدایت عم
[...]
گر هفت گره به چرخ دادی
هفتاد گره بدو گشادی
ای عشق، کجا به من فتادی؟
وی درد، به من چه رو نهادی؟
ای هجر، به جان رسیدم از تو
بس زحمت و دردسر که دادی
از یار خودم جدا فکندی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.