هوس پخته ست این پروانه بهر خویشتن سوزی
بیا و خانه روشن کن ز بهر مجلس افروزی
چه آتش می زنی زینسانم، ای دور از تو چشم بد
دل و جان است آخر نی سپند است این که می سوزی
گر از بی مهری چشمت گله کردم بنامیزد
که آموزد کمان ابرویت را رسم کین توزی
چو دیدی مردنم، گفتی که روزی روی بنمایم
چنین روزی همم در زندگی یعنی شود روزی
سگت هم می رمد از من، توانی مردمی کردن
که چون بازو کنم طوقش به تیری بازویم دوزی
چه اغرا می کنی در خون خسرو چشم بدخو را
به رحمت ره نما قصاب را، کشتن چه آموزی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر اشاره به حسرت و آتش عشق دارد. شاعر به پروانهای تشبیه شده که برای خود میسوزد و از معشوق میخواهد که با حضور خود خانه را روشن کند. او به دوری از معشوق اشاره میکند و میگوید که سوزش دل و جانش به دلیل همین دوری است. شاعر از بیمهری معشوق گلایهمند است و به کنایه میگوید که ابروی معشوق همانند کمان قصد کشتن او را دارد. او از مرگ و روزی که امیدوار به دیدار است سخن میگوید و تأکید میکند که این امید در زندگی نیز در دلش وجود دارد. در نهایت، شاعر به نکتهای در مورد کشتن بیرحمانه اشاره میکند و از معشوق میخواهد که به رحمت فکر کند.
هوش مصنوعی: این پروانه به عشق خود به سرانجامی رسیده که میخواهد بجای سوختن بیهدف، جایی را که خود در آن زندگی میکند، روشن و زیبا کند. او شما را دعوت میکند تا با هم بخواهید جایی را گرم و پرنور کنید، برای برگزاری مجلسی شاد و دلنشین.
هوش مصنوعی: تو چطور اینگونه آتش به جان و دل من میزنی؟ ای کسی که دوری از تو، چشمهای حسود و دل بیرحم است. آیا این شعلهای که میسوزد، مانند آتش سپند نیست؟
هوش مصنوعی: اگر از بیمحبتی چشمانت شکایت دارم، به خاطر این است که میخواهم به من یاد دهد که چطور شلیک نگاه تو را تحمل کنم.
هوش مصنوعی: وقتی مرگ مرا دیدی، گفتی که روزی خود را نشان میدهی. در واقع، همین حالا روزی است که به زندگی من تعلق دارد.
هوش مصنوعی: سگ تو هم از من میدرد، آیا میتوانی انسانی را تربیت کنی که وقتی به بازویم طوقش را بدوزم، به من وفادار بماند؟
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر به نوعی انتقاد از فردی دارد که از ناامیدی و سختیها سوءاستفاده میکند. او از یک شخص بدطینت سخن میگوید که رفتارهای ناپسندش را با قلبی طمعکار و دلخوش به کشتن و تخریب دیگران توجیه میکند. شاعر به او میگوید که به جای این که به کشتن و نابودی دیگران فکر کند، بهتر است رحمت و بخشش را در پیش گیرد و از این گونه افکار دوری کند. در واقع، او به این فرد یادآوری میکند که اعمالش نامطلوب است و باید به شیوهای انسانی رفتار کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به پیروزی شدی شاها که بازآیی به پیروزی
سر هرکس تو افرازی دل هرکس تو افروزی
امیران چون شب تارند و تو ماننده روزی
نگردد از تو هرگز دور بهروزی و پیروزی
به رسم خسروان باشی و کین راستان توزی
[...]
ز سودای رخ و زلفش، غمی دارم شبانروزی
مرا صبح وصال او، نمیگردد شبی روزی
نسیم صبح پیغامی به خورشیدی رسان از ما
که با یاد جمال او، شب ما میکند روزی
بجز از سایه سروش، مبادم هیچ سرسبزی!
[...]
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
چو گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی
ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است
[...]
وصالت عمر جاوید است و بخت سعد و فیروزی
مبارک صبح و شام آن، که شد وصل تواش روزی
بیا ای رشک ماه و خور! شبی با ما به روز آور
که داد اندیشه زلفت شبم را صورت روزی
مکن دعوت به شبخیزی و تسبیح، ای خرد ما را
[...]
زسودای رخ و زلفش غمی دارم شبانروزی
مرا صبح وصال او نمیگردد شبی روزی
قبای چارقب کورا را بر آتش بهر زرسوزی
بلای اینچنین باشد زسودای زراندوزی
تو نقشی کز اتو خواهی بخلعتهای آژیده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.