گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی گلناری
چه غم دارد ترا، بگذار تا میرم بدین خواری
خرابم هم به یک دیدن، من دیوانه در رویت
کسی را برده این می کو کند دعوی هوشیاری
لبت در خواب می بوسیدم امشب، بلعجب کاری
که می در خواب می خوردم، این زمان مستم به بیداری
خوشم با تو درین سودا که باشم با تو در کنجی
تو سوی خویش ندهی راه و من پیشت کنم زاری
ندارد چشم من بر آستانت سیری از سودن
مگر کز خاک گردد سیر، وه این دیده ناری
ز جورت ذوق می گیرم که کاری ناید از خوبان
بجز شوخی و بدخویی و تندی و جفاکاری
تو زهد خود کن، ای زاهد، مرا بگذار با شاهد
به رسوایی و قلاشی و جرعه خواری و خواری
اگر چش غمزه خونخوار صد خون می کند هر دم
مبارک باد، بر سلطان من رسم ستمگاری
به صد سختی بخواهد کشتنم غم بعد ازین، زیرا
نماند آن دل که خسرو را به غم می کرد غمخواری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاشقانه و درد و رنج ناشی از عشق میپردازد. شاعر به زیبایی معشوق اشاره میکند و از عذاب و دلتنگیهای خود در این رابطه سخن میگوید. او در یک موقعیت دوگانه قرار دارد؛ هم در حال لذت بردن از عشق و هم رنج کشیدن از آن. شاعر در مورد چشمان معشوق و رفتارهای او صحبت میکند و از زهد و دوری گزینی زاهدان انتقاد میکند. در نهایت، او به ناپایداری عشق و خطرات ناشی از آن اشاره میکند و میگوید که دیگر دلی نمیماند که غم عشق را تحمل کند.
هوش مصنوعی: گاهی صورت زیبای خود را نشان بده و گاهی هم آن را بپوشان. نگران این موضوع نباش، بگذار تا من با این ذلت زندگی کنم.
هوش مصنوعی: من به خاطر یک نگاه از تو خراب و ویران شدهام. من دیوانهام و کسی در زیبایی تو را به اشتباه هوشیار میداند.
هوش مصنوعی: امشب در خواب لبت را بوسیدم و تعجب میکنم که چطور در خواب مشغول نوشیدن شدم. حالا در بیداری، حالت مستی به من دست داده است.
هوش مصنوعی: من از بودن با تو در این احساس خوشحالم، حتی اگر قرار باشد در گوشهای از دل تو بمانم و به سمتم راهی نداشته باشی، اما من همچنان برای تو دعا میکنم و از عشق خود برایت میگویم.
هوش مصنوعی: چشم من هیچ وقت از دیدن تو سیر نمیشود، مگر اینکه از خاک و زمین جدا شود. آه، این چشمانم همچون آتش هستند.
هوش مصنوعی: از حضور تو خوشحال میشوم، اما میدانم که از خوبان فقط شوخی و بد رفتاری و تندی و بیوفایی انتظار میرود.
هوش مصنوعی: ای زاهد، تو به زهد و پرهیز خود ادامه بده، من را با محبوبم بگذار تا در شرابخواری و سرگرمیهای زندگی پر از شور و هیجان غرق شوم، حتی اگر به ذلت و رسوایی بینجامد.
هوش مصنوعی: اگر چشمان زیبا و مرموز با هر نگاه خود هزاران دل را میشکنند، چه خوب است که بر سرزمین من حکمفرمایی وجود دارد که با ظلم و ظالمی خود را مینمایاند.
هوش مصنوعی: با وجود مشکلات زیاد، اگر قرار باشد مرا بکشند، دیگر بعد از این غم نخواهم خورد؛ چرا که دیگر دلی برای دلسوزی کردن برای کسی که میتوانست غم مرا تحمل کند، نمانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
امیرا! تو به هر خوبی و نیکویی سزاواری
ازیرا خوب کرداری چنان چون خوب دیداری
توان گفتن ترا کاندر جهان فردی و بی یاری
به دانایی و بینایی و بیداری و هشیاری
حدیث ملک و کار عالم و شغل جهانداری
[...]
ز بوی باد آزاری ز نقش ابر نیسانی
نه پندارم که با بستان بهشت عدن یاد آری
شده کافور مینائی براغ از صنع یزدانی
شده دینار مرجانی بباغ از فعل داداری
گل و شمشاد دیداری ترنج و نار پنهانی
[...]
زهی کلک تو اندر چشم دولت کحل بیداری
به عونش کرده مدتها جهانداران جهانداری
مجیر دولت و دنیا و اندر دیدهٔ دولت
ز رای تست بینایی ز بخت تست بیداری
جهان مهر و کینت وجه ساز نعمت و محنت
[...]
جهان از برف پر کافور قیصوریست پنداری
بیاور باده روشن که شد روی هوا تاری
نه به زین موسمی باشد ز بهر عیش و میخواری
نه سلطان ارسلان دارد نظیری در جهانداری
تو را تا سر بود برجا کجا داری کله داری
که شمع از بی سری یابد کلاه از نور جباری
سر یک موی سر مفراز و سر در باز و سر بر نه
اگر پیش سر اندازان سزای تن، سری داری
چو بار آمد سر یحیی سرش بر تیرگی ماند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.