عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خوار بگذاری
به حق عزتی کاندر دل من دارد آن خواری
جفا پیرایه حسن است، آن کن جان من بر من
که خوبان را نزیبد زیور مهر و وفاداری
به تیغم گر کنی صد شاخ و از بیخم بیندازی
ترا سرسبز می خواهم، ندارم برگ بیزاری
ز غمزه کشتیم، اکنون به بوسیدن لبی تر کن
کرم کن آخر این شربت که زخمی خورده ام کاری
چو گم کردم به زیر خاک در کوی فراموشان
فرامش گشتگان خاک را گه گاهی یاد آری
وه، ای خواب اجل، آخر نخواهی آمدن وقتی
هم امروزم به خوبان خوش که من مردم ز بیداری
به هشیاری ندارم تاب غم، ساقی، بیار آن می
که آتش رنگ شد، آتش زنم در روی هوشیاری
مزن، ای دوست، چندین بر گرفتاران دل طعنه
مبادا هیچ دشمن را به دست دل گرفتاری
به صد جان شکر می گوید، جفاهای ترا خسرو
شکایت گونه ای دارد هم از تو گر بدین کاری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساس عمیق خود نسبت به عشق و معشوق اشاره میکند. او هرچند خود را خوار میبیند، اما عشق و احترامی که در دلش نسبت به معشوق دارد، آن خوارگی را بیاهمیت میکند. جفا و حسن معشوق را توأمان میبیند و دلش میخواهد که محبت و وفاداری از زیباییهای او باشد. او از زخمهای عشق و درد جدایی سخن میگوید و خواهان تر شدن لبان معشوقش است تا دردش کم شود.
شاعر همچنین از غم و یاد فراموششدگان میگوید و به خواب اجل اشاره میکند، که در نهایت جانش را میستاند و به همین دلیل به خوشی و لذت عشق میپردازد. او از میگساری یاد میکند و میخواهد که در این عالم بیداری از غمهای عشق رهایی یابد. در پایان، به دوستش توصیه میکند تا به قلبهای مغموم و گرفتار طعنه نزند و از جفاهایی که به او روا داشته، قدردان باشد.
هوش مصنوعی: اگرچه مثل خاک و بیارزش به من نگاه کنی، اما در دل من به حق عزتی وجود دارد که تو را همچون عشق و جانم عزیز میشمارد.
هوش مصنوعی: بدرفتاری زیبایی عشق است، ای جان من، بر من انجام بده؛ زیرا خوبان را شایسته نیست که زیورهایی چون مهر و وفاداری داشته باشند.
هوش مصنوعی: اگر با شمشیرم صد شاخه را قطع کنی و از ریشهام دور بیاندازی، من هنوز میخواهم سبز و سرزنده بمانم و از بیبرگی و پژمردگی بیزارم.
هوش مصنوعی: از درد و غم عشق، جانم به لب رسیده و اکنون میخواهم که با بوسهای تر از جانب تو، زخمهای قلبم را درمان کنی. بدین ترتیب، تو باید با مهربانی خود به من کمک کنی تا از این درد رهایی یابم.
هوش مصنوعی: وقتی که در دنیای فراموششدگان گم شدم و به زیر خاک رفتم، شاید گاهی یاد خاک را به یاد آورید.
هوش مصنوعی: اوه، ای خواب مرگ، آیا تو هیچگاه نخواهی آمد؟ در حالی که امروز من در میان خوبان خوشبخت هستم و از بیداری به شدت خسته و دلزدهام.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم با غمهای خودم کنار بیایم، ای ساقی، آن می را بیاور که به رنگ آتش درآمده است، تا با آن به روی آگاهیام آتش بزنم و دردهایم را فراموش کنم.
هوش مصنوعی: ای دوست، بر افرادی که در عشق گرفتارند، نمیتوان طعنه و کنایه زد. هیچ دشمنی نباید از دل این گرفتار شدگان، سودی ببرد.
هوش مصنوعی: با همه وجودش از تو سپاسگزاری میکند، اما از سختیهایی که به او روا داشتی، همانند یک شکایت از سوی خسرو، به تو نیز شکایت دارد اگر به این کار ادامه دهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امیرا! تو به هر خوبی و نیکویی سزاواری
ازیرا خوب کرداری چنان چون خوب دیداری
توان گفتن ترا کاندر جهان فردی و بی یاری
به دانایی و بینایی و بیداری و هشیاری
حدیث ملک و کار عالم و شغل جهانداری
[...]
ز بوی باد آزاری ز نقش ابر نیسانی
نه پندارم که با بستان بهشت عدن یاد آری
شده کافور مینائی براغ از صنع یزدانی
شده دینار مرجانی بباغ از فعل داداری
گل و شمشاد دیداری ترنج و نار پنهانی
[...]
زهی کلک تو اندر چشم دولت کحل بیداری
به عونش کرده مدتها جهانداران جهانداری
مجیر دولت و دنیا و اندر دیدهٔ دولت
ز رای تست بینایی ز بخت تست بیداری
جهان مهر و کینت وجه ساز نعمت و محنت
[...]
جهان از برف پر کافور قیصوریست پنداری
بیاور باده روشن که شد روی هوا تاری
نه به زین موسمی باشد ز بهر عیش و میخواری
نه سلطان ارسلان دارد نظیری در جهانداری
تو را تا سر بود برجا کجا داری کله داری
که شمع از بی سری یابد کلاه از نور جباری
سر یک موی سر مفراز و سر در باز و سر بر نه
اگر پیش سر اندازان سزای تن، سری داری
چو بار آمد سر یحیی سرش بر تیرگی ماند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.