نوبهار است و گل و موسم عید، ای ساقی
باده نوش و گذر از وعد و وعید، ای ساقی
روز محشر نبود هیچ حسابش به یقین
هر که در کوی مغان گشت شهید، ای ساقی
گشت پیمانه چو تسبیح روان در کف شیخ
تا ز لعل تو یکی جرعه کشید، ای ساقی
حاصل از عمر ندارد به جز از حسرت و درد
هر که عید است ز میخانه بعید، ای ساقی
آنکه در کوی محبت قدم از صدق نهاد
دگر او پند ادیبان نشنید، ای ساقی
بارها کرده بدم توبه ز می، باز مرا
چشم مست تو به میخانه کشید، ای ساقی
زاهد از شرم تو دایم سرانگشت گزد
جز در میکده جایی مگرید، ای ساقی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به جشن و شادی در نوبهار و عید اشاره دارد و دعوی میکند که در این زمان، باده نوشی و گذر از وعدههای ناپایدار ضروری است. شاعر به روز قیامت اشاره میکند و میگوید که هیچچیز به یقین نخواهد بود مگر کسانی که در کوی عاشقی به شهادت رسند. او همچنین میگوید که زندگی پر از حسرت و درد است و کسانی که از میخانه دور هستند عید را نخواهند داشت. در پایان، شاعر درباره زاهدان صحبت میکند که از شرم عشق به میکده نمیآیند و فقط در میخانه باید گریه کنند. این شعر در واقع تبیینی از عشق، شادی و ارزشهای معنوی را در مقایسه با زندگی عادی و خشک مذهبی ارائه میدهد.
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده و طبیعت در حال شکفتن است، جشن و شادی به اوج خود رسیده است. ای ساقی، بیا و شراب بنوش و از وعدهها و قولهای ناتمام بگذر.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، هیچگونه حساب و کتابی نیست و بر کسی که در میخانه مغان جان داده باشد، بهطور قطع حسابی در نظر گرفته نمیشود، ای ساقی.
هوش مصنوعی: وقتی پیمانه مانند تسبیح در دستان شیخ به حرکت درآمد، او از عشق تو یک جرعه نوشید، ای ساقی.
هوش مصنوعی: زندگی هیچ ثمرهای جز حسرت و درد برای کسی ندارد؛ آنکه به عیش و خوشی مشغول است، از میخانه دور است، ای ساقی.
هوش مصنوعی: آن کسی که با صداقت و ایمان وارد دنیای عشق و محبت شده، دیگر به نصایح و توصیههای حکیمان توجهی نمیکند، ای ساقی.
هوش مصنوعی: بارها تصمیم به ترک مشروبات گرفتهام، اما بار دیگر نگاهی که تو به من میکنی، مرا به سمت میخانه میکشاند، ای ساقی.
هوش مصنوعی: ای ساقی، زاهد به خاطر شرم و حیا، مدام انگشت خود را میگزد و جز در میکده، در هیچ جا گریه نمیکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نو بهار است و می موسم عید ای ساقی
باده نوش و گذر از وعد وعید ای ساقی
روز محشر نبود هیچ حسابش به یقین
هر که در کوی مغان گشت شهید ای ساقی
گشت پیمانه چو تسبیح روان در کف شیخ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.