خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، برنا نهای
جورت نمیگیرم گنه، کز نیک و بد دانا نهای
هر سو که زیبا بگذرد، در دل همی بار آورد
زیباییت جان میبرد، یا آفتی، زیبا نهای
رخسار جانپرور ترا، شکلی ز جان خوشتر ترا
بیهوده هرکس مر ترا جان مینخواند تا نهای
آشوب عقل گمرهی بر نیکوان شاهنشهی
نی نی که خورشید و مهی، پروین نهای، جوزا نهای
سروی چنین یا سوسنی یا از گل تر خرمنی
یعنی تو پهلوی منی، یارب تویی این یا نهای
رویی چو گل شسته به خوی و آلوده لبها را به می
دلها به گردت پی به پی میبینمت، تنها نهای
بد عهدی و نامهربان، گه دل دهی گاهی زبان
من با توام باری به جان، گر تو ز دل با ما نهای
شوخی مکن زینها مگو کِت نیست با ما آرزو
من بندهام آنجا که تو، لیکن تویی کاینجا نهای
دیشب کشیدم از کمین زنجیر زلف عنبرین
چشم تو گفت از خشم و کین خسرو مگر دیوانهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و معصومیت کودکانه اشاره دارد و تأملاتی درباره عشق و زیبایی میکند. شاعر احساسات عمیق خود را نسبت به معشوقی بیان میکند که در عین زیبایی، میتواند دردسرساز و نامهربان باشد. او از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر دلها سخن میگوید و یادآور میشود که عشق واقعی نیاز به صداقت و ارتباط عمیق دارد. در نهایت، شاعر به درگیریهای درونی خود و گنگیهای ناشی از عشق و جاذبه اشاره میکند.
هوش مصنوعی: عزیزم، هنوز کوچک و نادانی و نمیتوانم از تو گناهی بپذیرم، چرا که تو هنوز از خوب و بد آگاهی نداری.
هوش مصنوعی: هر جا که زیبایی ظهور کند، در دلها حس زیبایی را به وجود میآورد. اما اگر این زیبایی سرانجام به دل آسیب برساند، پس زیبایی واقعی نیست.
هوش مصنوعی: چهره دلنشین تو، زیباتر از روح و جان است. هیچکس بیهوده تو را جان نمیخواند، مگر اینکه خودت در حقیقت وجود نداشته باشی.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به بررسی وضعیت عقل و درک انسان میپردازد و میگوید که عقل در مواجهه با افرادی که دارای صفات برجسته و نیکو هستند، دچار سردرگمی و آشفتگی میشود. او اشاره میکند که برای درک بهتر، باید به ذات اشیاء و انسانها توجه کرد و به زیبایی و روشنایی خورشید و ماه نیز اشاره میکند تا به کمال و زیبایی اصلی اشاره کرده باشد. در نهایت، مفهوم این است که افرادی که همچون ستارگان تشخیص داده میشوند، گمره و ناآگاه هستند و باید به ویژگیهای واقعی و درخشان افراد توجه کرد.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی بیانگر حس زیبایی و لطافت در کنار محبوب است. شاعر از تجلی زیباییهای طبیعی مانند سرو و گل صحبت میکند و در واقع اشاره دارد که آنچه در کنار اوست، همانند زیباییهای طبیعت است. در نهایت، شاعر با سوالی از محبوبش، به جستجوی حقیقت وجود او پرداخته و از او میخواهد که روشن کند آیا واقعی است یا فقط تصوری از زیبایی است که میبیند.
هوش مصنوعی: چهرهای زیبا مانند گل داری و دهانت با شراب خوی و آلودگیها پر شده است. قلبها به دور تو در حال چرخش هستند و دائم تو را میبینم، تو تنها نیستی.
هوش مصنوعی: گاهی دل به تو میسپارم و گاهی حرفم را میزنم، اما ای کاش به یکدیگر نزدیکتر باشیم و از دل با هم راستگو باشیم.
هوش مصنوعی: شوخی نکن و از این حرفها نزن. آرزوی من این است که بندهات باشم در جایی که تو هستی، اما تو اینجا حضور نداری.
هوش مصنوعی: دیشب در دام زنجیرهای زلف عطرآگین چشمانت گرفتار شدم، که از خشم و کینه میگوید: مگر تو دیوانهای؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای رونق هر گلشنی وی روزن هر خانهای
هر ذره از خورشید تو تابنده چون دردانهای
ای غوث هر بیچارهای واگشت هر آوارهای
اصلاح هر مکارهای مقصود هر افسانهای
ای حسرت سرو سهی ای رونق شاهنشهی
[...]
ای در غم عشق تو من در هر دهن افسانهای
گشتم غریق بحر غم در جستن دردانهای
هرچند ببریدی ز من از تو طمع نبریدهام
جانی و ببریدن ز جان نتوان بهر افسانهای
از درد دوری روز و شب افتادهام در تاب و تب
[...]
ای شمع رخسار ترا، تابی به هر کاشانهای
وی زآفتاب روی تو، گنجی به هر ویرانهای
گر عاشقی در کوی تو باید، من تنها بسم
نشنودی آخر جان من، کز خانهای دیوانهای
خواهم متاع جان به کف، گرد سرت گردم شبی
[...]
ای از صفات حسن تو بر هر گذر افسانهای
وز پرتو نور رخت شمعی به هر کاشانهای
ای از خراباتت زمین دُرد ته پیمانهای
در پای شمعت آسمان پرسوخته پروانهای
از آرزوی صحبتت، از اشتیاق دیدنت
هر بلبلی شیونگری، هر شاخ گل حنانهای
جوش اناالحق میزند، گلبانگ وحدت میکشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.