از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تیره
کم ماند بهر گریه در چشم من ذخیره
چشم مقامر تو از بس دغا که دارد
مالیده صبر ما را همچون سفوف زیره
ای من غلام آن لب کان را اگر چه بیند
پر گمشده فرشته همچون مگس به شیره
آباد بر تو، جانا، کز کشتن عزیزان
وه کو خراب کرده آباد صد خضیره
از آفتاب دیدن گر چشم خیره گردد
شد آفتاب چشمم از دیدن تو خیره
گر شانیم بر آتش گویی نشینم او را
فرضم بود نشستن در قعده اخیره
افگنده روز بختم سایه برین شب من
ورنه شبم چنین هم نبود سیاه و تیره
این ناله های زارم بشنید، گفت «خسرو
ز آن تو نیستم من زحمت مبین و حیره »
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و دلتنگی شدید خود برای معشوق میگوید و بیان میکند که چشمانش از بس برای او گریسته، دیگر اشکی برای ریختن نمانده است. او به تأثیر عاطفی عمیق معشوق بر خود اشاره کرده و صبرش را در مقایسه با نرم و لطیف بودن زیره تجسم میکند. همچنین، با تصویری زیبا از لب معشوق، او را به فرشتهای تشبیه میکند که برایش جذاب و افسونکننده است. شاعر با زبان دلسوزانهای از آزار و سختیهایی که از معشوقش میکشد، سخن میگوید و از شبهای تار و بینورش، که نتیجه دوری از معشوق است، شکایت میکند. در نهایت، نالههایش را به اطلاع معشوق میرساند و میگوید که عشق او بر زندگیاش تأثیر زیادی گذاشته است.
هوش مصنوعی: چشمم از شدت گریه برای تو به شدت خونی شده و دیگر جایی برای ذخیرهسازی اشک در چشمانم نمانده است.
هوش مصنوعی: چشمهای زیبا و فریبندهات به قدری دروغ و نیرنگ دارند که صبر و تحمل ما را مانند پودر زیره سائیده و خرد کرده است.
هوش مصنوعی: به من بگو که هرچند مانند مگسی در شیره میچرخم، اما عشق تو برایم همچون فرشتگان است و من هیچگاه از زیبایی لبان تو غافل نخواهم شد.
هوش مصنوعی: ای جانا، تو در دیاری آباد قرار داری، اما چه بردباری است که با کشتن عزیزان، آنجا را ویران کردهای و خرابی به بار آوردهای.
هوش مصنوعی: اگر چشمها به تابش آفتاب عادت کنند و خیره شوند، دیدن تو نیز همان اثر را بر چشم من دارد و من از زیبایی تو خیره ماندهام.
هوش مصنوعی: اگر بر آتش هم بنشینم، گویی نشستن او برایم مانند نشستن در آخرین مرحله و آرامش است.
هوش مصنوعی: سرنوشت و ستارهام بر این شب سایه افکنده است، وگرنه این شب من اینقدر تیره و تاریک نبود.
هوش مصنوعی: این نالههای غمانگیز من را شنید و گفت: «ای خسرو! من دیگر مال تو نیستم. زحمت نکش و حیران نباش.»
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.