ای ترا جور و جفا آیین همه
خشم و نازت بر من مسکین همه
با رقیبان تو، ای جان، چه کنم
ظالم اند و بی کس و بی دین همه
داغ حسرت بر دلم ماندی و رفت
جان من میر منی با این همه
عالمی را با رخت عیش است و من
تلخ کامم زان لب شیرین همه
در شب هجران غمت با روی خویش
می فشانم در سحر پروین همه
ای ترا بنده شده شاهان هند
وی غلامت دلبران چین همه
نیست مانندت، بس جستیم، هیچ
در ختا و خلخ و سقین همه
پیش رویت در چمن گشتند آب
از خجالت لاله و نسرین همه
هر چه می خواهی بکن، چون مر ترا
می رود بر خسرو مسکین همه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنجی که به خاطر عشق و جدایی کشیده سخن میگوید. او به معشوق خود اشاره میکند که با زیبایی و غم خود، دلش را شکسته و در عذابش قرار داده است. شاعر از حسرتی که بر دلش مانده، lament میکند و بر این نکته تأکید دارد که در کنار دیگران، او تنها و بیکس است. همچنین، به زیبایی معشوق خود میبالد و اشاره میکند که حتی در تلاش برای یافتن کسی شبیه او، به نتیجهای نرسیده است. در نهایت، شاعر میگوید هر چه میخواهی انجام بده، چرا که دل او در این عشق به شدت در عذاب است.
هوش مصنوعی: تو با من بدرفتاری میکنی و هر کجای این دنیا که باشی، همیشه در حال خشم و ناز به سر میبری و این وضعیت برای من که مسکین و بیچارهام، بسیار دردناک است.
هوش مصنوعی: چکار کنم با رقیبان تو، ای عزیز؟ آنها بی انصاف هستند و تنها، و ایمان ندارند.
هوش مصنوعی: حسرت و اندوهی در دل من باقی ماندی و رفتی، ای جان من، ای محبوب من، با وجود تمام این احساسات.
هوش مصنوعی: در دنیا افرادی هستند که زندگی شادی دارند و از لذتهای مختلف بهره میبرند، اما من در میان آنها احساس تلخی میکنم، حتی با وجود زیبایی و شیرینیهایی که اطرافم وجود دارد.
هوش مصنوعی: در شب جدایی از تو، غم و دلتنگیام را با چهرهام نشان میدهم و در صبحی که ستاره پروین در آسمان است، همه چیز را به یاد تو میآورم.
هوش مصنوعی: تو بندهای هستی که شاهان هند به خدمتت درآمدهاند و دلداران چین نیز غلام تو شدهاند.
هوش مصنوعی: کسی مانند تو پیدا نمیشود؛ ما خیلی تلاش کردیم و در جاهای مختلفی جستجو کردیم، اما کسی شبیه تو پیدا نکردیم.
هوش مصنوعی: در برابر تو، در باغ، گلهای لاله و نسرین از شرم، آب را به زمین ریختند.
هوش مصنوعی: هر کاری که دلت میخواهد انجام بده، زیرا زندگی برای تو در حال گذر است و هیچکس به حال مسکین هم علاقه ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفت بشنو گیر درگوش این همه
تا شود روشن شب تو زین همه
ای جفایت بر من مسکین همه
چند ازین خشم و عتاب و کین همه
قصد جانم می کنی چون دشمنان
دوست می دارم ترا با این همه
محنت من بین و رو بنمای، ازآنک
[...]
ای لب و گفتار تور شیرین همه
گرد رویت خال و خط مشکین همه
خوش نمودت خال پیش خط ولی
عارضت خوشتر نماید زین همه
گرچه با خال و خطت جان سوختی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.