مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان مشو
چشم بد نیکو نباشد، جایها مهمان مشو
گر ترا جولان نباشد، گر تو چون من صد کشی
یا مرا اول بکش یا بیش در جولان مشو
طوق شاهان است فتراک تو بر ما سهل گیر
شرم دار و بر گدایان صاحب فرمان مشو
غمزه می آری و می گویی مرو از خود عجب
تیغ می رانی و می گویی مرا، قربان مشو
دل ز من بستانی و گویی نمی دانم که برد
این چنین یکبارگی هم جان من نادان مشو
از غمت شبها نخفتم و آن زمان کت یافتم
گر مرا خواب دگر گیرد تو دیگرسان مشو
دوستان گشتند دشمن، ای دل، آخر گهی
زان من بودی تو باری جانب ایشان مشو
دل که ویرانی ست اندر طالعش از نیکوان
گفت مردم کی شود گر گویدش ویران مشو
خسروا، دیدی که حیران مانده ای در کار خویش
من ترا صد ره نگفتم کاین چنین حیران مشو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به نافرمانی و بیاحتیاطی در زندگی اشاره میکند و به فردی هشدار میدهد که از راه درست منحرف نشود. او از تاثیرات منفی میگوید، و به جایی نمیآید که چون از عشق و غم رنج میبرد، نباید امید خود را از دست بدهد. شاعر همچنین به دوستی و دشمنی اشاره میکند و تأکید میکند که دل نباید به ویرانی بیفتد. در نهایت، او از شخص میخواهد که در کارهای خود دقت کند و به بینظمی نیفتد. خلاصه اینکه، پیام اصلی شعر درباره احتیاط و پرهیز از انحراف در مسیر زندگی است.
هوش مصنوعی: در حالتی شاداب و سرخوشی از خانه بیرون میروی، اما نباید خیلی نافرمان و سرکش شوی. چون نگاه بدی به تو نخواهد بود، در مکانهای مهمان و در جمعها تأمل کن و مراقب خودت باش.
هوش مصنوعی: اگر تو هم در میدان نبرد نباشی، و اگر مانند من صد بار کشته شوی، یا اول مرا بکش، یا دیگر در میدان حاضر نشو.
هوش مصنوعی: تاج و تخت پادشاهان نشانهای از مقام و قدرت توست، بنابراین با ما راحت باش و مهربانی کن. از خودخواهی و بزرگمنشی پرهیز کن و بر روی کسانی که در سطح پایینتری هستند، خود را به زور نيار.
هوش مصنوعی: تو با ناز و خوشامد نگاه میکنی و میگویی که از نزدت نروم. با وجود اینکه مانند تیغی تند و خطرناک هستی، اما باز هم از من میخواهی که قربان تو شوم.
هوش مصنوعی: اگر دل مرا بگیری، انگار که نمیدانم چه طور اینگونه یکباره جانم را هم از من میگیری. نادان مشو.
هوش مصنوعی: از شدت غم تو، شبها نتوانستم بخوابم و در آن زمان به این نتیجه رسیدم که اگر باز هم خوابم ببرد، تو دیگر مانند گذشته نخواهی بود.
هوش مصنوعی: دوستان تبدیل به دشمن شدهاند، ای دل، این هم دیگر روزی بود که تو از آنها بودی پس به سمت آنها نرو.
هوش مصنوعی: دلِ کسی که در تقدیرش ویرانی باشد، از سخنان نیکوکاران بهرهای نمیبرد. آیا این دل تاب و تحمل دارد که اگر به او بگویند ویران مباش، به مشقت بیفتد و به خود بیاندیشد؟
هوش مصنوعی: ای خسرو، دیدی که در کار خودت حیران و سردرگم هستی؟ من بارها به تو گفتهام که اینگونه نگران نباشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بی طلب زنهار بر خوان کسان مهمان مشو
گوهر بی قیمتی، سنگ ته دندان مشو
می توان کشتن، چو نبود آب، آتش را به خاک
خاک خور، مغلوب حرص از بهر آب و نان مشو
خویش را در بندگی انداختن از عقل نیست
[...]
راحت ار خواهی قرین صحبت نادانمشو
عزت ارجویی رهین منت دو نان مشو
رحمت ار خواهی دخیل کثرت عصیان مشو
زین سه فعل اول حذر کن عاقبت گریان مشو
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.