روی یار از سبزه تر بوستانی یافت نو
چشم من بهر تماشا گلستانی یافت نو
تا لب او در ته هر موی خط جان نمود
بنده زان لب در ته هر موی جانی یافت نو
بود ناپیدا دهانش تیز دیدم بوسه جاش
در لب از دندانی نشانی شد دهانی یافت نو
ماه من زلف سیه بر خط سبزت سر نهاد
طوطی شکر خورت هندوستانی یافت نو
دی کمر بستی و در وی بسته شد مویی ز جعد
نی میان بودی تهی گاهت میانی یافت نو
قامت تو کز ضعیفی بسته در مویت نماند
بر سر هر تار مویی خانمانی یافت نو
بس که نونو داستانت فتنه شد بر هر زبان
هر زبان از قصه من داستانی یافت نو
بس که سودم روی زرد خویش بر خاک درت
باد هردم ز آستانت زعفرانی یافت نو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیباییهای محبوبش و جذابیتهای ظاهری او اشاره میکند. او میگوید که در باغی نوینی، چهرهای نو و تازه را از محبوبش میبیند. هر خط و نشانهای از او، نشاندهندهای از جانی تازه است. لبهای محبوب به قدری زیبا و دلکش هستند که احساس زندگی و جان تازهای به شاعر میدهند. او با توصیف زلفهای سیاه و خوشبویی که به محبوبش میدهد، به زیباییهای او میبالد. در این شعر، به عشق و جذابیت محبوب اشاره شده و شاعر از آثاری که عشق بر او گذاشته، سخن میگوید. محبوبش به اندازهای شهرت یافته که داستان او بر زبان همه جاری است و این محنت و عشق او را به زردی و حسرت کشانده است. در نهایت، شاعر به شدت تحت تأثیر جمال محبوبش قرار دارد و شور و شوقی عمیق نسبت به او احساس میکند.
هوش مصنوعی: به تازگی، چهره محبوبم را در باغی سرسبز دیدم و چشمم برای تماشای زیباییهای گلستانی تازه گشوده شد.
هوش مصنوعی: وقتی لب او در زیر هر مویش نشانهای از زندگی و عشق نمایان میشود، من از آن لب و زیباییاش در زیر هر مو حیات تازهای به دست میآورم.
هوش مصنوعی: دهان او که در ظاهر نمایان نبود، بسیار تیز و پرحسرت بود. بوسهاش در لبانش نشانی از دندانها داشت و همچنین دهانی جدید پیدا کرد.
هوش مصنوعی: ماه من با زلف سیاهش بر روی سبز تو قرار گرفت و طوطی که شکر میخورد، در هند جدیدی پیدا کرد.
هوش مصنوعی: دیروز تو کمربند خود را بستی و در آن، مویی از جعد نی بسته شد. البته در میان آن جا، تو خالی بودی، ولی حالا در آنجا چیزی نو پیدا کردی.
هوش مصنوعی: قامت زیبای تو که به خاطر ضعف و ناتوانی، در برابر موهایت جمع شده، دیگر بر روی هر تار مویت، زندگی جدیدی شکل نخواهد گرفت.
هوش مصنوعی: داستان من به قدری جذاب و پرماجرا شده است که هر کسی در لحظههای مختلف از آن صحبت میکند و هر کس برای خود تفسیر و قصهای جدید از آن میسازد.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق عشق و ارادت به محبوب است. شاعر میگوید که به دلیل عشق و علاقهاش، چهرهاش زرد شده و در هر دم از نزدیکی درگاه محبوب، بوی خوش زعفران را میشنود. به عبارت دیگر، او به خاطر عشقش به محبوب، به شدت تحت تاثیر قرار گرفته و حتی در حالت ضعف نیز زیبایی و عطری دلانگیز را از او دریافت میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.