گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو

سر سبزی خط سیهت سر به سر از مو

مویی ست دهان تو و در موی شکافی

هنگام سخن ریخته لؤلؤی تر از مو

کس موی میانت نکند یک سر مو فرق

تا ساخته ای موی میان را کمر از مو

بیرون ز خیال تو که ماننده مویی ست

کس بر تن سیمینت نبندد اثر از مو

جز عارض سیمین تو بر طره شبرنگ

هرگز نشنیدیم طلوع قمر از مو

بر طرف بناگوش تو آن طره مشکین

صد سلسله انگیخته بر یکدگر از مو

خسرو که به وصف دهنت موی شکاف ست

یک نکته نگوید ز دهانت مگر از مو

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
محتشم کاشانی

ای سرو گلندام که داری کمر از مو

بر مو کمری نیست مناسب مگر از مو

جز کاتب قدرت که رخت را ز خط آراست

کس خط ننوشته است به روی قمر از مو

بر روی تو خط نیست که از جنبش آن زلف

[...]

بلند اقبال

از مژه سنان داری وجوشن به بر ازمو

ز ابرو بودت خنجر ومغفر بسر از مو

در فارس همه خاک زمین نافه چین شد

از بسکه همی ریخته ای مشک تر از مو

ده مستیم از چشم و ببر هستیم از دست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه