من اینجا و دل گمره در آن کو
از آن گمگشته مسکین نشان کو
مگو، ای پندگو، بی او بزی خوش
خوشم گر زنده مانم، لیک جان کو
مرا گویی که رو با صابری ساز
تو خود می گویی اما گو که آن کو
به دل گویم که غم ها خواهمش، گفت
چو او پیش نظر آید، زبان کو
بپرس این ناتوان را، پیش تر زانک
بپرسی خلق را کان ناتوان کو
پس از مردن دعای تربت من
بسندست آنکه گویی، گو فلان کو
به گستاخی حدیث بوسه گفتم
به خنده گفت کای خسرو، دهان کو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از احساس گمگشتی و اندوه خود سخن میگوید. او در جستجوی نشانهای از معشوق خود است و به دیگران میگوید که نمیتوانند او را از غمِ فقدان معشوقش دور کنند. شاعر تأکید میکند که هرچند ممکن است او را به صبر دعوت کنند، اما درد درونش همچنان باقی است. او به آگاهی از غمهایش اشاره میکند و میگوید که حتی اگر بخواهد درد خودش را بیان کند، کلمات کافی نیستند. در نهایت، گزارشی از گفتگویش با معشوقش میآورد که نشاندهندهی احساسات عمیق و ناامیدی اوست.
هوش مصنوعی: من در اینجا هستم، اما دل و تفکر من به دنبال نشانی از آن معشوق گمشدهام است.
هوش مصنوعی: نکو نبودن سخن گفتن دربارهی کسی که در دل ما جای دارد را با اشاره به این که حتی اگر زندگی جاری باشد، زندگی بدون او یا بدون یاد او بیمعناست، بیان میکند. زندگی ممکن است ادامه پیدا کند، اما بدون وجود آن شخص مهم، احساس خالی بودن و دلتنگی وجود دارد.
هوش مصنوعی: تو میگویی با صبر و تحمل زندگی کن، اما خودت هم میدانی که آن صبر کجاست؟
هوش مصنوعی: به دل میگویم که غمها را تحمل میکنم، اما او که در پیش چشمم میآید، زبانم بند میآید.
هوش مصنوعی: از این ناتوان بپرس که چه بر او گذشته است، قبل از آنکه بخواهی از انسانهای دیگر بپرسی. زیرا تنها اوست که به خوبی از حال خود آگاه است.
هوش مصنوعی: پس از مرگ من، دعای یادگارم کافی است، آنکه بگویی، او کجاست؟
هوش مصنوعی: در اینجا فردی به شوخی و با جرات درباره بوسه صحبت میکند، و طرف مقابل با خنده به او میگوید: "خب، دهانت کجاست؟" یعنی به نوعی به او میفهماند که اگر واقعاً به این موضوع علاقهمند است، باید اقدام واقعی انجام دهد، نه فقط حرف بزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زهی اسرار ما اسرار دان کو
یکی بیننده داننده جان کو
خداوندا چو تو صاحب قران کو
برابر با مکان تو مکان کو
زمان محتاج و مسکین تو باشد
تو را حاجت به دوران و زمان کو
کسی کو گفت دیدم شمس دین را
[...]
همه عالم گدای نان و نان کو
بغیر از قرص مه از نان نشان کو
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.