از آن خویش کنم من که جان دهم بستان
که ز آن خود نشنوی تو به حیله و دستان
بدین صفت که ز سر تا قدم همه شکری
حلال بادت شیری که خوردی از پستان
چه باشد ار به سر وقت من رسی وقتی
چو مکرمان به سوی کلبه تهی دستان
برون خرام که تا پارسای ثابت حال
فدم درست نیارد نهاد چون مستان
مرا که دعوی بازار زهد و تقوی بود
به یک کرشمه چشمت تمام بشکست آن
من ضعیف چه مرد غمت که بازوی عشق
به پنجه تاب دهد دست رستم دستان
صلای عیش دهندم مرا که دل جایی ست
چه جای رفتن باغ است و گشتن بستان
غلام ناله دیوانگان روی توام
خوش است زمزمه مرغ در بهارستان
گهی گهی دل من شاد کن به دشنامی
دعای خسرو مسکین بدین قدر بستان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عشق و وابستگی میپردازد. شاعر از حالتی پرشور و عاشقانه سخن میگوید که دوست دارد جان خود را فدای معشوق کند. او به زیبایی و دلربایی معشوق اشاره میکند و از قدرت عشق سخن میراند که تمام زهد و تقوی́ او را به یک چشمبرهم زدن میشکند. در این شعر، شاعر ضمن مطرح کردن ضعف و ناتوانی خود در برابر عشق، از شادی و لذت زندگی نیز صحبت میکند و از محبوبش میخواهد که با محبت و حتی دشنامی، دل او را شاد کند. بهطور کلی، شعر تصویری زیبا و عاشقانه از عشق و آرزوهای انسانی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: من به خاطر خودم کاری میکنم که جانم را فدای چیزی کنم، زیرا تو با نیرنگ و فریب نمیتوانی چیزی از خودت بشنوی.
هوش مصنوعی: با این ویژگی که از سر تا پا همه چیزت حلال و خوش بو است، مثل شیری که از پستان مادرش نوشیدهای.
هوش مصنوعی: اگر به موقع به سراغ من بیایی، چه اهمیتی دارد وقتی که مانند مهمانان نیکو به سوی خانهای که خالی از ثروت است، میآیی؟
هوش مصنوعی: برو و با اطمینان و اعتماد به نفس قدم بردار، زیرا انسانهای متین و ثابتقدم به راحتی نمیتوانند خود را به حالت ممنون و شاداب بگذارند، مانند افرادی که تحت تأثیر نوشیدنیهای مستکننده قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: من که ادعای زهد و تقوی داشتم، با یک نگاه فریبنده از چشمانت، همه چیزم را از دست دادم.
هوش مصنوعی: من ضعیف هستم و طاقت مقابله با غمت را ندارم؛ چطور میتوانم به اندازه رستم قهرمان، در برابر عشق تو ایستادگی کنم؟
هوش مصنوعی: صدای بزم و شادی به من میرسد که دلام در جایی است و نمیتوانم به باغها و باغچهها بروم.
هوش مصنوعی: من عاشق صدای دیوانگان هستم و نالههای آنها هنگام دیدن روی تو برایم خوشایند است، مانند آواز پرندهای که در بهار میخواند.
هوش مصنوعی: گاهی دل من را با دشنامی شاد کن، زیرا دعای خسرو مسکین به همین اندازه ارزش دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بهار تازه ز سر تازه کرد لاله ستان
برنگ لاله می از یار لاله روی ستان
چو آتشست به گرمی هوای تابستان
بده دو کاسه ازان آب لعل، یا بستان
هوای عشق و هوای می و هوای تموز
سه آتشند، که خواری کنند با مستان
بیار شیره و پرکن شراب و نقل بنه
[...]
ببوستان می گل بوی لاله گون مستان
مگر ز دست سمن عارضان پردستان
جهان ز عمر تو چون داد خویش می گیرد
تو نیز کام دل از لذّت جهان بستان
کنونکه فصل بهاران رسید و موسم گل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.