جان من از بیدلان، آخر گهی یادی بکن
ور به انصافی نمی ارزیم، بیدادی مکن
شادمانیهاست از حسن و جوانی در دلت
شکر آن را یک نظر در حال ناشادی بکن
هر شبی ماییم و تنهایی و زندان و فراق
گر توانی از فرامش گشتگان یادی بکن
گر به دولت خانه وصلم نخوانی، ای پسر
باری اینجا آی و سر در محنت آبادی بکن
امشب این هجران عاشق کش نخواهد کشتنم
ای مؤذن، گر نمردی، بانگ و فریادی بکن
خاک کویت کردم اندر چشم تو زین آب و گل
هم درین خانه ز بهر خویش بنیادی بکن
اشک خسرو را نهان در کوی خود راهی بده
جوی شیرین را روان از خون فرهادی بکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از معشوقش درخواست میکند که به یاد او باشد و از ظلم و بیعدالتی پرهیز کند. او به زیبایی و جوانی در دل معشوق اشاره میکند و از او میخواهد که شکر آن را با یادآوری در زمان غم و اندوه نشان دهد. شاعر از تنهایی و فاصلهای که با معشوق دارد گلهمند است و از او میخواهد که اگر به محل وصالش نمیآید، حداقل به یاد او باشد و در آلام خود سهیم شود. همچنین به هجران اشاره میکند و از مؤذن میخواهد که فریادش را برساند. شاعر عشقش را با خاک کوی معشوق گره میزند و امیدوار است فرهاد (شخصیتی عاشق از داستانهای عامیانه) در مکانی در نظر او به یاد آورده شود. در کل، شعر بیانگر درد عشق و longing (خواستن) عمیق شاعر نسبت به معشوقش است.
هوش مصنوعی: ای کسی که دلی پاک و بیدار داری، خواهش میکنم گاهی به یاد من باش. اگر به انصاف ارزش ما را نمیدانی، دست از ظلم و بیمهری بردار.
هوش مصنوعی: شادابی و لذتهای زندگی به خاطر زیبایی و جوانی توست، پس با یک نگاه به این نعمتها در زمانهای دشوار و غم، شکرگزار باش.
هوش مصنوعی: هر شب در این تنهایی و در این زندان احساس میکنیم که از هم جدا هستیم. اگر میتوانی، یاد افرادی که فراموش شدهاند را زنده کن.
هوش مصنوعی: اگر تو به فضل و خوشبختی نمیتوانی به وصالت برسم، لااقل بیا و در اینجا با من همراه شو و در مشکلات و سختیهای زندگی شریک باش.
هوش مصنوعی: امشب این جدایی که باعث درد و رنج است، مرا نمیکشد، ای مؤذن، اگر هنوز زنده هستی، صدایی بلند کن و فریاد بزن.
هوش مصنوعی: من خاک پای تو شدم و در چشمان تو جا گرفتم، از این آب و گل خواستهام در این خانه، برای خودم بنیادی بسازم.
هوش مصنوعی: خسرو در دل خود احساس غم و اندوه دارد و از معشوقش میخواهد که به او راهی بدهد تا اشکش را در کوی او پنهان کند. او میخواهد که شیرینی جوی آب، با خون فرهاد آمیخته شود و این نشاندهندهی عمیقترین مشکلات و دردهایی است که از عشق و جدایی به وجود آمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماه رویا قصدِ جانِ مردمِ بیدل مکن
کار بر بیچارگانِ ممتحن مشکل مکن
روزگارِ عاشقان و بیدلان برهم زدی
توبههای زاهدان و صالحان باطل مکن
چشم را رخصت مده بر خونِ ناحق ریختن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.