هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خویشتن
هر بیدلی آمد به خود، من بر قرار خویشتن
زین سوی جور دشمنان، زانسوی طعن دوستان
خلقی به طعن و گفتگو، عاشق به کار خویشتن
ای پندگو، هر دم دگر چه آتشم در می زنی
من خود به جان درمانده ام با روزگار خویشتن
جانا، چو خواهی کشتنم در آرزوی یک سخن
باری به دشنامی مرا کن شرمسار خویشتن
می دانی آخر مردنم عمدا، چه می گویی سخن؟
درمانده ای را کشته گیر از انتظار خویشتن
تو در درون جان و من هر دم در اندوه دگر
یارب که چون پاره کنم جان فگار خویشتن
گر در خمار آن می ای کز کشتن عاشق چکد
این خون خود کردم بحل، بشکن خمار خویشتن
برداشتم ره در عدم، بگذاشتم دل در برت
گه گه مگر یادآوری از یادگار خویشتن
خود غمزه بر خسرو زنی، بر دیگران تهمت نهی
مانا به فتراک کسان بندی شکار خویشتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و دردهای ناشی از عشق است. شاعر از خمار و مستی خود صحبت میکند و میگوید که هر لحظه به یاد عشقش میافتد. او از دشمنیها و طعنههای اطرافیان میگوید و درد دلش را با کسی در میان نمیگذارد. در این شعر، شاعر به ناامیدی و عذاب روحی خود اشاره میکند و به دنبال آرامش و رهایی از درد عاطفیاش است. وی از معشوقش میخواهد که اگر قرار است او را بکشد، حداقل به خاطر یک کلمه او را شرمسار کند. در نهایت، شاعر به شدت درگیر احساساتش است و به یاد معشوقش، از دردها و غمهای خود میگوید.
هوش مصنوعی: هر جایی که دور هم جمع میشوند و شراب میخورند، من در سرمستی و حال خودم غرق هستم. هر کسی که در حالت ناامیدی به خود میآید، من کماکان در آرامش و ثبات خودم باقیام.
هوش مصنوعی: در یک طرف ظلم و ستم دشمنان و در طرف دیگر، زخم زبان و انتقادات دوستان وجود دارد. اما با وجود این موارد، عاشق همچنان در پی کار و آرزوهای خود است.
هوش مصنوعی: ای نصیحتکننده، چرا هر لحظه آتش تازهای در من میافروزی؟ من خود با مشکلات زندگیام به شدت دست و پنجه نرم میکنم.
هوش مصنوعی: عزیزم، اگر قصد داری مرا به خاطر آرزوی یک حرف بکشانی، حداقل با یک ناسزا مرا شرمنده خودت کن.
هوش مصنوعی: می دانی که من به عمد به سمت مرگ میروم، پس چه حرفی میزنی؟ کسی که در انتظار خود درمانده شده، میخواهد از این وضعیت رهایی یابد.
هوش مصنوعی: تو در عمق وجود منی و من هر لحظه در غم دیگری به سر میبرم. ای خدا! چطور میتوانم جان داغدیده خود را از هم بگسلم؟
هوش مصنوعی: اگر در تأثیر آن می باشی که باعث کشته شدن عاشق میشود، من برای رهایی از این درد خون خود را ریختم. پس خمار خودت را بشکن و خود را آزاد کن.
هوش مصنوعی: من در بیخبری حرکت کردم و دلم را در آغوشت گذاشتم، امید که گاهی یاد من را ز خاطرهام زنده کنی.
هوش مصنوعی: تو با ناز و عشوه بر شاه خود مینگری و به دیگران تهمت میزنی، در حالی که خودت در دام عشق گرفتار شدهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیریست بیرون رفته ام از اختیار خویشتن
بنشسته ام اندوهگین در انتظار خویشتن
گر از عیار حال خود در مجلس اظهاری کنم
ساز از مقام خود فتد من از عیار خویشتن
مشرب مصاحب می کند ورنه تفاوت بی حدست
[...]
حیرانم از افسردگی، در کار و بار خویشتن
کو عشق تا آتش زنم، در روزگار خویشتن
گفتم مبادا بعد من، ملک کسی گردد غمت
تا بیع بستم، کردمش وقف مزار خویشتن
در محفل روحانیان، گردد ز مو باریکتر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.