سر مست رود چو در گلستان
پامال کند جمال بستان
من ناله کنان ز غم همه شب
او خفته به ناز در شبستان
یارب که از آن خدای ناترس
انصاف من شکسته بستان
ای چشم ترا به کشتن من
یک غمزه و صد هزار دستان
هم مستی و هم خوشی و همه وقت
خوش باد همیشه وقت مستان
فریاد ز بلبلان برآمد
مخرام به ناز در گلستان
داغی که فراق بر دلم کرد
بشکاف و ببین، هنوز هست آن
شد کشته به دست جور خسرو
آخر نگهی به زیر دستان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به توصیف حال و هوای عاشقانه و دردهای ناشی از فراق میپردازد. او از مستی و زیبایی گلستان صحبت میکند و از نالههای خود در شب میگوید. زیبایی معشوق و غم جداییاش به وضوح در کلام شاعر نمایان است. شاعر با فریاد بلبلان و داغ جدایی خود، از ظلم معشوق و تأثیر آن بر دلش سخن میگوید و ناکامی در رسیدن به عشق را به تصویر میکشد. در نهایت، او از معشوقش میخواهد نگاهی به او بیندازد تا شاید تسلی برای آلامش باشد.
هوش مصنوعی: وقتی که یک رود سرمست و شاداب وارد گلستان میشود، زیباییهای باغ را زیر پا میگذارد و نادیده میگیرد.
هوش مصنوعی: من به شدت از درد و غم گلایه میکنم، در حالی که او با آرامش و راحتی در خواب است.
هوش مصنوعی: ای کاش که از خدای بیهیچ ترسی، انصاف من که شکسته شده را بگیری.
هوش مصنوعی: ای چشم تو، با یک نگاه و یک اشاره، حاضری مرا به کام مرگ بکشانی، از این رو که تأثیر تو به اندازهی صد هزار درد و رنج است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که همیشه باید خرم و شاد باشیم و در هر لحظه لذت را بچشیم، چه در حالت مستی و چه در زمانهای خوشی. هدف این است که از زندگی، لحظه لحظه بهرهبرداری کنیم و از شادابی و سرخوشی غافل نشویم.
هوش مصنوعی: بلبلان در باغ با ناز و غمگینی، فریاد و نالهای سر دادهاند.
هوش مصنوعی: درد جدایی هنوز بر دلم سنگینی میکند و اگر آن را بررسی کنی، میبینی که این احساس هنوز در من باقی مانده است.
هوش مصنوعی: به دست ظلم و ستم شاه کشته شدم، اما در پایان، نگاهی هم به افرادی که زیر سلطه هستند بینداز.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
واجب صدقهام به زیر دستان
گو خواه بدزد و خواه بستان
ای روی تو شمع بتپرستان
یاقوت تو قوت تنگدستان
زلف تو و صد هزار حلقه
چشم تو و صد هزار دستان
خورشید نهاده چشم بر در
[...]
ای ساقی و دستگیر مستان
دل را ز وفای مست مستان
ای ساقی تشنگان مخمور
بس تشنه شدند می پرستان
از دست به دست می روان کن
[...]
نی بت که چراغ بت پرستان
طاوس بهشت و کبک بستان
ای چشم تو چشم بند مستان
روی تو چراغ بت پرستان
بادام تو نقل میگساران
عناب تو کام تنگدستان
مرجان تو پرده دار لؤلؤ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.