ای آرزوی امیدواران
ای مرهم درد دل فگاران
از دشمنی آنچه بود، کردی
ای دوست، چنین کنند یاران؟
تا سایه زلف تو بدیدم
دیوانه شدم چو سایه داران
افگند تنم چو موی باریک
در زیر گلیم سوگواران
می گریم بر غریبی خویش
چون ابر به موسم بهاران
گر شرح دهم غم تو صد سال
یک قصه نگویم از هزاران
آن ها که تو می کنی برین دل
از دل نشود به روزگاران
با این همه چشم بر سر راه
می دارم چون امیدواران
تا کی گذری به سوی خسرو
چون بر سر کشت خشک باران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک سینه و صد هزار شعله
یک دیده و صد هزار باران
غمهای من اعتذار خویشان
احوال من اعتبار یاران
اندر دی و بهمن حوادث
[...]
آورده برات رستگاران
از بهر چو ما گناهکاران
ای روی تو شمع تاج داران
زلف تو طلسم بیقراران
اعجوبهٔ زلف خرده کارت
اغلوطهٔ ده بزرگواران
از عکس جمال جان فزایت
[...]
امروز اگر دمی چو یاران
باشی به مراد دوستداران
تسکین ده درد بی قراران
مرهم نه داغ دلفگاران
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.