ای وجود تو دیده جانم
جسم پیدا و جان پنهانم
بس که سوی تو می دوم به خیال
سوی خود باز ره نمی دانم
گه کرشمه کنی و گاهی ناز
من بدین گونه زیست نتوانم
مهرت از جان من برون نرود
جان من، گر برون رود جانم
تا ترا دیدم و ندادم جان
والله از زیستن پشیمانم
پندم، ای دوست، می نهفتم، از آنک
تو ز شهری، من از بیابانم
این چنین با خیال یارب من
خسروم یا خیال جانانم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عواطف عمیق و عشق شدید شاعر به محبوب است. شاعر از جذبه و کشش موجود در رابطهاش میگوید و به احساسات حزن و ناامیدیاش اشاره میکند، زیرا نمیتواند به محبوب نزدیک شود. او نمیداند چگونه به خود برگردد و درگیر خیالات و آرزوهایش است. همچنین، ابراز میکند که عشقش به محبوب آنقدر عمیق است که حتی اگر جانش از دست برود، عشق او از دلش خارج نمیشود. در نهایت، شاعر از فراق و دوری از محبوب ابراز ندامت میکند و احساس تنهایی و دلتنگیاش را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: وجود تو باعث شده که جسم من نمایان باشد و روح من پنهان بماند.
هوش مصنوعی: تمام وقت به سمت تو حرکت میکنم، اما به خاطر خیالپردازی به خودم بازمیگردم و نمیدانم راه برگشت کجاست.
هوش مصنوعی: گاهی با ناز و کرشمهای که داری دل را میربایی و گاهی بیاعتنایی میکنی، اما من نمیتوانم به این شیوه زندگی کنم.
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو هرگز از وجودم جدا نخواهد شد، حتی اگر جان من نیز از بدنم بیرون برود.
هوش مصنوعی: زمانی که تو را دیدم و به خاطر محبتت جانم را ندادم، واقعاً از ادامه زندگی پشیمانم.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، من نصیحتها و تجربیاتم را برای تو پنهان کردهام، چرا که تو از شهر آمدهای و من از دشت و بیابان.
هوش مصنوعی: آیا من با این افکار در مورد محبوبم بازندهام، یا اینکه این خیالات از خود اوست؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آرزومند روی جانانم
برود زار زو همی جانم
آرزو را و درد دوری را
بجز از صبر چیست درمانم
همه چیزی همی توانم کرد
[...]
من که مسعود سعد سلمانم
در کف جود تو گروگانم
میزبانیست تازه روی سخات
من بر او عزیز مهمانم
به همه وقت بار شکر تو را
[...]
به صفت گر چه نقش بی جانم
به نگاری و عاشقی مانم
گه چو عشاق جفت صد ماتم
گه چو معشوق جفت صد جانم
به دور نگم چو روی و موی نگار
[...]
ره فراکار خود نمیدانم
غم من نیستت به غم زانم
عاشقم بر تو و همی دانی
فارغی از من و همی دانم
نکنی جز جفا که نشکیبی
[...]
منم آنکس که عقل را جانم
منم آنکس که روح را مانم
دعوی فضل را چو معنایم
معنی عقل را چو برهانم
گلشن روح را چو صد برگم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.