ما که در راه غم قدم زده ایم
بر خط عافیت رقم زده ایم
تا به طوفان عشق غرقه شدیم
بر سر نه فلک قدم زده ایم
قدمی کو به راه عشق شتافت
دیده بر راه آن قدم زده ایم
چون که اندر وجود نیست ثبات
دست در نامه عدم زده ایم
آستین بر زد آب دیده به رقص
بس که در سینه ساز غم زده ایم
از سر نیستی چو سلطانی
هستی هر دو کون کم زده ایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما دم از عشق در قدم زده ایم
پیش از این دم ز عشق دم زده ایم
کاف کن در کتاب کون نبود
که خیالش به جان رقم زده ایم
غم نداریم از همه عالم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.