پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم
ور کنم نیز یقین دان که به عمدا نکنم
به تماشای رخ چون گل تو می آیم
ور بگویی، به چمن پیش تماشا نکنم
آنچه بر من لب تو می کند، ای جان، من نیز
می تتوانم که کنم بر لبت، اما نکنم
تا بگویم که فلان در دل من دارد جای
خویشتن را به دل هیچ کسی جا نکنم
تو همه خون کنی از غمزه و من آه کنم
پس بگویی «مکن » ای شوخ، مکن تا نکنم
دوش گفتی که وفایی بکنم، ترسم، ازآنک
ناگهان در دلت آید که «کنم یا نکنم »
بوسه ای چند بگفتی که ترا خواهم داد
گر به خسرو ندهی، بیش تقاضا نکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و محبت خود اشاره میکند و از مضامین زیبایی و دوری سخن میگوید. او به محبوبش میگوید که نمیخواهد در حضور او از عشقش سخن بگوید، زیرا میداند که این کار به عمدا نخواهد بود. شاعر به تماشای زیبایی محبوبش آمده و تأکید میکند که نمیخواهد عشقش را به کسی دیگر نشان دهد و در دلش جای دیگری نداشته باشد. همچنین، به بیقراری و احساساتش اشاره دارد؛ اگرچه از محبوبش خواسته که وفا کند، اما از احساسات ناپایدار میترسد. در نهایت، شاعر به بوسههایی که محبوبش وعده داده اشاره میکند و میگوید اگر آنها را به دیگری ندهد، درخواست بیشتری از او نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: من در حضور تو درباره زیبایی ماه و ستارهها صحبت نمیکنم و حتی اگر این کار را هم بکنم، بدان که به عمد چنین چیزی را نمیگویم.
هوش مصنوعی: من برای دیدن چهره زیبای تو مانند گل به سمت تو میآیم، حتی اگر بگویی که به چمن نگاه نکنم.
هوش مصنوعی: هر آنچه که لب تو با من میکند، من هم میتوانم با لب تو انجام دهم، اما این کار را نمیکنم.
هوش مصنوعی: میخواهم بگویم که شخص خاصی در دل من مقام و جایگاه ویژهای دارد و به هیچکس دیگر اجازه نمیدهم که چنین جایی را در قلب من به خود اختصاص دهد.
هوش مصنوعی: تو با ناز و غمزهات مرا به شدت آزردهخاطر میکنی و من فقط آه و ناله میکنم. پس تو میگویی که این کار را نکن، اما ای عزیز، اگر این کار را نکنم، چه کنم؟
هوش مصنوعی: دیشب گفتی که اگر وفا کنم، مشکلی نیست، اما من نگرانم که ناگهان در دلت تصمیم بگیری که این کار را انجام ندهی یا اصلاً نخواهی کرد.
هوش مصنوعی: چند بوسه را به من وعده دادی که خواهی داد، اما اگر به شاه ندهی، دیگر چیزی از تو نخواهم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر تو خواهی که تو را بیکس و تنها نکنم
وامقت باشم هر لحظه و عذرا نکنم
این تعلق به تو دارد سر رشته مگذار
کژ مباز ای کژ کژباز مکن تا نکنم
گفتهای جان دهمت نان جوین می ندهی
[...]
منکه دور از وطنم عیش تمنا نکنم
بقفس تا نرسم بال و پری وا نکنم
نتوان درد سر از گریه هر شمع کشید
بی سبب خوی بتاریکی شبها نکنم
کو دماغی که به بیگانه کنم آمیزش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.