ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش کنم
چاشنی کرده از آن لب به سخن گوش کنم
مست آیی تو و پس گویی «از هوش مرو»
باش باری بزیم وانگه سخن گوش کنم
می خلی روز و شب اندر دل آزرده من
به چه مشغول شوم کز تو فراموش کنم؟
وه که از دود جگر این تن چون کاه بسوخت
تا کی این آتش افروخته خس پوش کنم!
ای خردمند، در این گوشه سخنهای کسی ست
کی توانم که سخنهای تو در گوش کنم؟
کیست خسرو که عنان گیر تو گردد به وصال؟
لیکن ار حکم کنی غاشیه بر دوش کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره لذت شنیدن سخنان محبوب و تأثیر آن بر دل شاعر صحبت میکند. شاعر از شوق و حالتی مستانه در شنیدن کلام معشوق سخن میگوید و احساس میکند که نمیتواند از یاد او رها شود. آتش عشق و درد فراق او را میسوزاند و او به شدت از این احساس رنج میبرد. در نهایت، شاعر به دشواری رسیدن به وصال و ارتباط با محبوب اشاره میکند، که به علت قضا و قدر ممکن است به تأخیر بیفتد.
هوش مصنوعی: لحظهای را تصور کن که صحبتهای تو را با دقت و علاقه گوش میدهم و همچنین لذت و شیرینی کلامت را از لبانت میچشم.
هوش مصنوعی: وقتی تو مست و سرخوش میشوی و میگویی که از آگاهی دور نشو، من نیز دلم میخواهد لحظهای از حال رها شوم و به گفتوگو با تو گوش بسپارم.
هوش مصنوعی: دل غمگین من در تمام روز و شب به چه چیزی میتواند مشغول شود که بتواند تو را فراموش کند؟
هوش مصنوعی: وای از اینکه آتش درد و رنجی که در دل دارم، مانند کاه این تن را میسوزاند. تا کی این آتش را میتوانم پنهان کنم؟
هوش مصنوعی: ای انسان دانا، در این جا صحبتهای فرد دیگری است. من چگونه میتوانم به گفتههای تو گوش کنم؟
هوش مصنوعی: کیست که مانند خسرو بتواند در لذت وصال تو را کنترل کند؟ اما اگر تو فرمان بدهی، من حاضر هستم بار سنگین عشق را به دوش بکشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مطربا گر تو بخواهی که میت نوش کنم
به همه وجهت سامع شوم و گوش کنم
شادی و خوشی، امروز به از دوش کنم
بچمم، دست زنم، نعره و اخروش کنم
مست آنم که ز دستت قدحی نوش کنم
هرچه غیر تو بود جمله فراموش کنم
نایم از شوق تو تا روز قیامت باهوش
مست اگر با تو شبی دست در آغوش کنم
گوش بر قول تو دارم نه به پند دگران
[...]
چند در دل شکنم ناله و خاموش کنم
نالهای کو که بدان تهنیت گوش کنم
سفری کردهام آغاز که تا شهر عدم
هر قدم نقش مرادی به سر دوش کنم
نیستم زخم که چون جلوه مرهم بینم
[...]
کو جنون کز می سودا قدحی نوش کنم
عقل را بیخود از این نشئه سرجوش کنم
هر نفس تا نکشم خجلت اظهار دگر
حرف او گویم و دانسته فراموش کنم
گرنه سیلی خور غیرت شوم از وصف کسی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.