من که دور از دوستان وز یار دور افتاده ام
مرغ نالانم که از گلزار دور افتاده ام
چون زیم کز دل دهندم خلق و دلداری کنند
من که هم از دل هم از دلدار دور افتاده ام
گر نخواهی یاری از جان و بمیرم در فراق
حق به دست من بود کز یار دور افتاده ام
پیش هر سنگی همی ریزم ز دل خونابه ای
چون کنم چون کز در و دیوار دور افتاده ام
گر چه هجرم کشت، هم شادم که باری چندگاه
زان دل بدبخت بدکردار دور افتاده ام
ای که سامان جویی از من ترک جانم گیر، زانک
سالها باشد که من زین کار دور افتاده ام
عیش من گو تلخ باش، ای آشنا، یادم مده
زان لب شیرین که خسرووار دور افتاده ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل احساس تنهایی و دوری از دوستان و یار را بیان میکند. او از ناکامی در رابطه و جدایی از محبوبش نالان است و هرچقدر که تلاش میکند، باز هم این دوری آزارش میدهد. او حتی اگر در فراق یار بمیرد، آن را حق خود میداند. شاعر با تصویرسازی از دلتنگی و عذاب فراق، به شکلی عمیقتر به احساسات خود پرداخته و نشان میدهد که چگونه این جدایی بر زندگیاش تأثیر گذاشته است. در نهایت، او از آشنا میخواهد که یادش نرود چه مقدار از عشق و خوشی دور افتاده است.
هوش مصنوعی: من که از دوستان و یارانم دور هستم، مانند پرندهای نالانم که از باغ و گلزار جدا شدهام.
هوش مصنوعی: وقتی دلم را از دیگران گرفتهاند و آنها به من محبت میکنند، من که هم از دل و هم از معشوقم فاصله گرفتهام.
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی که از جانم برایت یاری بکنم، پس میمیرم در غم دوری از حق، زیرا من به خاطر جدایی از یار، در این حال قرار دارم.
هوش مصنوعی: من در دل خود از درد و اندوه مانند خونابهای میریزم و میدانم که با این حال به هر چیزی که برمیخورم، حتی سنگها، این احساس را ابراز میکنم؛ چون احساس میکنم که از همه جا دور افتادهام و هیچکس به من توجهی ندارد.
هوش مصنوعی: هرچند دوری از معشوق مرا به شدت رنج میدهد، اما خوشحالم که برای مدتی از دل بدبخت و بدرفتار او دور شدهام.
هوش مصنوعی: ای کسی که به دنبال آرامش هستی، از من فاصله بگیر، زیرا سالهاست که من از این موضوع دور شدهام.
هوش مصنوعی: زندگیام هرچقدر هم تلخ باشد، ای دوست، مرا به یاد لبهای شیرین ننداز، چون من از آن زیباییها دور افتادهام و تنها ماندهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در ته یک پیرهن از یار دور افتاده ام
آه کز نزدیکی بسیار دورافتاده ام
می کشم خمیازه بر آغوش در آغوش یار
همچو مرکز از خط پرگار دور افتاده ام
نیست تدبیری به جز دوری ز نزدیکی مرا
[...]
در حریم وصل از دلدار دور افتاده ام
مستم از کیفیت سرشار دور افتاده ام
معنی بیگانه با دل آشناتر می شود
در بر یارم اگر از یار دور افتاده ام
همچو پرواز نگه از دیدهٔ اهل نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.