گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رنگ

مثلت نزاد مادر ایام شوخ و شنگ

زلف تو بر رخ تو هر آنکس که دید گفت

بگرفت ملک چین و حبش پادشاه زنگ

با تیر چشم جادو و ابروی چون کمان

داری قدی کشیده تر از قامت خدنگ

آهو صفت شکار دل عاشقان کند

آن شیرگیر آهوی چشم تو چون پلنگ

در سنگ سیم باشد و این طرفه تر که تو

داری درون سینه سیمین دلی چو سنگ

آب حیاتم از لب و دندان روان شود

گر بوسه ای به بنده دهی زان دهان تنگ

بر نظم خسرو از سر مستی سخن مگیر

کو هست در هوای تو فارغ ز نام و ننگ

 
 
 
رودکی

زان می، که گر سرشکی ازان درچکد به نیل

صدسال مست باشد از بوی او نهنگ

آهو به دشت اگر بخورد قطره‌ای ازو

غرنده شیر گردد و نندیشد از پلنگ

قطران تبریزی

کافور بار شد فلک و کوه سیمرنگ

وز کوه کرد روی سوی دشت غرم و رنگ

کهسار سیمرنگ شد و چرخ سیمگون

آبی زریر گون شده باده عقیق رنگ

چرخ کبود مانده برو ابر جای جای

[...]

وطواط

ای گوهر زمین ز وقار تو برده سنگ

گوهر بر مکارم تو خوار همچو سنگ

چندین هزار کوه ، که اوتاد گیتی اند

از حلم تو ربوده ثبات و گرفته سنگ

اعلام تو ز چهرهٔ نصرت فشانده گرد

[...]

سوزنی سمرقندی

تا کی ز گردش فلک آبگینه رنگ

بر آبگینه خانه طاعت زنیم سنگ

بر آبگینه سنگ زدن رسم ما و ما

علت نهاده بر فلک آبگینه زنگ

رنگیم و با پلنگ اجل کار زار ما

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
مجد همگر

آن شهریار عالم و عادل که روز جنگ

بر شیر و بر پلنگ کند کوه و بیشه تنگ

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه