امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱۹

ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رنگ

مثلت نزاد مادر ایام شوخ و شنگ

زلف تو بر رخ تو هر آنکس که دید گفت

بگرفت ملک چین و حبش پادشاه زنگ

با تیر چشم جادو و ابروی چون کمان

داری قدی کشیده تر از قامت خدنگ

آهو صفت شکار دل عاشقان کند

آن شیرگیر آهوی چشم تو چون پلنگ

در سنگ سیم باشد و این طرفه تر که تو

داری درون سینه سیمین دلی چو سنگ

آب حیاتم از لب و دندان روان شود

گر بوسه ای به بنده دهی زان دهان تنگ

بر نظم خسرو از سر مستی سخن مگیر

کو هست در هوای تو فارغ ز نام و ننگ