کرشمه های سر زلف در بنا گوشش
حدیث درد دلم ره نداد در گوشش
بیا که سر به فدایت نهاده ام، ورنه
چنین عزیز ندارم نهاده بر دوشش
نگو که غمزه من خون کس نمی ریزد
تو یاد می ده اگر می شود فراموشش
دلم ز پختن سودای وصل سوخته شد
که هیچ پخته نشد کار من به صد جوشش
ز عشق دیدن رویت بمرد و سیر ندید
که گاه دیدن رویت ز دل بشد هوشش
شد آتشم به جهان روشن و چرا نرود؟
که می کنم به تن همچو کاه خس پوشش
به ناشناختگان بیند و نظر نبود
به صد شناخت درین مستمند مدهوشش
چنان شدم که نبیند مرا و نشناسد
اگر شبی به غلط در کشم در آغوشش
به جور و تلخی هجر تو چون شکر، خسرو
حلاوتی ست دران باده تا ابد نوشش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر درباره عشق و درد ناشی از دوری معشوق است. شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند و از احساسات عمیق خود میگوید. او از گناه خود در این عشق صحبت میکند و اینکه چگونه محبت و دیدن معشوقش او را به سوزش و آتش میکشاند. در نهایت، او از تلخی هجر و شیرینی یادآوری عشق سخن میگوید و به بازگشت به یاد آن لحظات زیبا امید دارد. این احساسات متضاد عشق و درد، موضوع اصلی شعر را شکل میدهند.
هوش مصنوعی: حرکات و زیباییهای موهایش بر روی گوشش، قصه و درد دل من را به او نرساند.
هوش مصنوعی: بیا، چون برای محبت و عشق تو جانم را فدای تو کردهام، وگرنه چنین شخصی را که اینقدر برایم عزیز است، بر دوش کسی نمیگذارم.
هوش مصنوعی: نگو که نگاه زیبای من کسی را نمیکشد، تو به من یاد بده اگر ممکن است آن را فراموش کنم.
هوش مصنوعی: دل من از عشق و آرزوی وصال به شدت سوخته و افسرده است، ولی هیچگاه به نتیجه نرسیده و تمامی تلاشهایم بیثمر بوده و مانند جوششی بیپایان ادامه دارد.
هوش مصنوعی: محبت و عشق باعث شد که بسیاری از مردم از شدت شوق و اشتیاق به چهره تو جان خود را از دست دهند. آنها هرگز نتوانستند به اندازه کافی از تماشای تو لذت ببرند، زیرا هر بار که چهرهات را میدیدند، تمام عقل و هوششان میرفت.
هوش مصنوعی: آتش من در دنیا روشن شده و چرا نباید این گونه باشد؟ زیرا من مانند کاه، پوششی برای تنم ایجاد میکنم.
هوش مصنوعی: او به کسانی که ناشناس هستند، توجه میکند و حتی یک نظر هم به صد نوع شناخت و آگاهی در این مستمند گیج ندارد.
هوش مصنوعی: چنان حالتی پیدا کردهام که اگر شبی به اشتباه او را در آغوش بگیرم، دیگر مرا نبیند و نشناسد.
هوش مصنوعی: در غیبت و تلخی جدایی تو، مانند شیرینی شکر است. حلاوت این شرابی که همیشه در آن وجود دارد، برای خسرو باقی خواهد ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش آنکه باده ی ناب است مایه ی هوشش
سبوی باده به جای سر است بر دوشش
ز گل مپرس که بلبل چه گفتگو دارد
چه ذوق از سخن آن را که نشنود گوشش
چو آب هرچه ببیند کسی درین گلشن
[...]
ببرد مقته با گوشواره از گوشش
سر برهنه به خاک او فکند مدهوشش
امیرزاده مهین فتح سلطنت چون شد
که گشت وعده دیدار من فراموشش
گوزن شیر شکارست و چرخ روبه باز
دچار کرده ز افسون به خواب خرگوشش
و یا نگاری سیمین بر و بدیع جمال
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.