هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر
دل از برم رمیده و من زو رمیده تر
افغان ز تو که هست به گوشت فغان من
هر چند بیش می شنوی ناشنیده تر
شیرین غمی ست عشق، ولیکن زمان کجاست؟
ای دل، بگویمت که بخور، لیک دیده تر
خلقی به راه منتظرت جان سپرده اند
ای ترک مست، دار عنان را کشیده تر
تو فتنه زمان شدی، ورنه روزگار
بوده ست پیش ازین قدری آرمیده تر
ای دوست، پرده پوشی مجنون ز عقل نیست
کور است دامنی ز گریبان دریده تر
خسرو، زمان رفتن و بر دوش بار عشق
راه دراز می روی، آخر جریده تر!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و غم ناشی از جدایی و عشق صحبت میکند. او هر شب در هجران معشوقش پریشان و اشکریزان است و دلش از او دور شده است. با وجود اینکه معشوقش فریادهای او را میشنود، همچنان او را نادیده میگیرد. شاعر عشق را غمی شیرین میداند اما از کمبود زمان برای بودن با معشوق شکایت میکند. او به محبوبش میگوید که بسیاری از خلق برای دیدنش جان میدهند و از او میخواهد که خوشی را بگذراند و به سراغش بیاید. در انتها، شاعر به سختی راه عشق اشاره میکند و مینویسد که با وجود تمام مشکلات، هنوز به عشق خود ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: هر شب به خاطر دوری از او، بیقرار و نگرانم و چشمانم پر از اشک است. دل من از او جدا شده و من هم از دل خود بیشتر جدا شدهام.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که هرچقدر من از دردی که دارم فریاد میزنم و شکایت میکنم، تو همچنان صدای من را نمیشنوی و انگار این صداها برای تو ناشناخته و ناشنیده است. به نوعی، وضعیتی را نشان میدهد که فردی با تمام وجود در حال بیان مشکل یا دردی است، ولی کسی به آن توجهی نمیکند.
هوش مصنوعی: عشق حالتی شیرین اما غمانگیز دارد، اما زمان مناسبی برای این احساس وجود ندارد. ای دل، میخواهم به تو بگویم که از این عشق بهرهبرداری کنی، اما چشمانم پر از اشک است.
هوش مصنوعی: افرادی به خاطر تو و از عشق به تو جان خود را فدای راه تو کردهاند، ای محبوب سرمست، پس بیشتری بر مهار خود بکشید.
هوش مصنوعی: تو خود به عنوان منبعی از مشکلات و چالشها در این دوران مطرح شدی، در حالی که روزگار قبل از این، کمی آرامتر و سهلتر بوده است.
هوش مصنوعی: ای دوست، مجنون که در عشق خود پردهپوشی میکند، از عقل بیبها نیست؛ او مانند کسی است که دامنش پاره است و از گریبانش آویزان است، کوری را که به او نسبت میدهند نمیتوان به عقل او محمول کرد.
هوش مصنوعی: خسرو، وقتی که زمان رفتنت فرا رسیده و بار سنگین عشق بر دوشت است، در این مسیر طولانی حرکت کن، اما با دلی نرمتر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دارم دلی ز طایر وحشی رمیده تر
هرچند دورتر ز کسان آرمیده تر
تا آن خدنگ قامت از آغوش من برفت
پشتم شکسته تر شد و قدم خمیده تر
خونی که حکم بود بریزد خطا نشد
[...]
ای زلف سرکش تو ز بالا کشیدهتر
مژگان و چشم شوخ تو از هم رمیدهتر
از من مپوش چهره که فردوس تازه روی
شبنم نداشته است ز من پاک دیدهتر
حیرانی جمال تو شد انجمنفروز
[...]
لب گرم شکوه بود که گردید دیدهتر
شد ناشنیده شکوة ما ناشنیدهتر
گفتیم چشم او به فسون رام ما شود
این آهوی رمیده دگر شد رمیدهتر
واماندگان ناله ز دنبال میرسند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.