ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر
رو بر فراز کنگر عرش آشیانه گیر
هستی به فقر یار و بهانه مکن که نیست
یابی مگر خلاص ز دهر، این بهانه گیر
سنگ گران خود به ترازوی همت آر
هر دو جهان به وزن دو خشخاش دانه گیر
از کیش پاک سهم سعادت ستان و بس
این جانب دو قوس دوگانی نشانه گیر
گیتی فسانه گیر و خیالی که اندروست
آنجا که راستی ست دروغ و فسانه گیر
رخش زمانه نزد تو، خواهی قرار عمر
گر قوتیت هست، عنان زمانه گیر
در عشق خون دل خور و از شوق ناله کن
آن باده را به زمزمه این ترانه گیر
خسرو، ز نام و ننگ جهان به که وارهی
ناداشت کرد و مست شو و شاخشانه گیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواجو فسون مخوان و بترک فسانه گیر
چون صبح در دمید شراب شبانه گیر
سرو چمن برقص درآمد چمانه گیر
همچون خضر ز ظلمت گیتی کرانه گیر
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.