جولان توسنش بین، هر سو غبار دیگر
فتراک او نگه کن، هر سو شکار دیگر
دلها اسیر گیرد، جانها شکار سازد
هرگز ندیده ام من، زینسان سوار دیگر
بخشم به زلفش ایمان، هم ناید استوارش
آن چشم کافرش بین نااستوار دیگر
هست ار چه کار عیسی جانها به مرده دادن
مشکین لب و دهانش دارند کار دیگر
از خنده تو بر جان یک یادگار دارم
وز داغ هجر بر جان صد یادگار دیگر
هر دو لب تو، جانا، از یک می اند، لیکن
هر نرگس تو دارد خواب و خمار دیگر
تا باد راست گه گه بر طره تو بازی
از هر شکنج مویت دارم غبار دیگر
گفتی که یار دیگر ننشست در دل تو
تو جای می گذاری از بهر یار دیگر؟
یک بار دل به من ده، سوگند می خورم من
بینم اگر به خوبان در عمر بار دیگر
یارب، چه صورت است این کش گر نگه کند گل
بر خویش باز ناید تا نوبهار دیگر
از دست خوبرویان دیوانه گشت خسرو
تنها نه او که چون او چندین هزار دیگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق خود اشاره میکند و او را منحصر به فرد و بینظیر میداند. توصیفاتی از ویژگیهای ظاهری و رفتار او ارائه میدهد و عشق و علاقهاش را به تصویر میکشد. شاعر به ناتوانی خود در حفظ ایمان به زلف معشوق و همچنین تأثیر خنده و هجران او بر جانش اشاره میکند. او از حسرتها و یادگارهای عشق صحبت میکند و در نهایت به این نتیجه میرسد که هیچ یاری نمیتواند جای معشوق او را بگیرد، چرا که او در دل او جایی خاص و بیهمتا دارد. شاعر از دیوانگیاش در برابر زیباییها سخن میگوید و این احساسات را به صورتی عمیق و شاعرانه بیان میکند.
هوش مصنوعی: سوارش را تماشا کن که چگونه در هر سمت غبار بهراه میاندازد. به دقت نگاه کن که در هر طرف، طعمهها و شکارهای دیگری وجود دارد.
هوش مصنوعی: دلها را به بند میکشد و جانها را شکار میکند، من هرگز چنین سوییگری را ندیدهام.
هوش مصنوعی: من به زلف او ایمان دارم، اما چشمان کافر او آنقدر ناپایدار است که نمیتوان به آن اعتماد کرد.
هوش مصنوعی: اگرچه عیسی به مردگان جان میدهد، اما او نیز معنا و هدف دیگری دارد و کارش فراتر از این است.
هوش مصنوعی: از خندهی تو خاطرهای شیرین در قلب دارم و از درد دوریات، یادگاریهای بسیاری بر روانم نشسته است.
هوش مصنوعی: هر دو لب تو، عزیزم، مثل هم هستند و از یک طعم شیرین میآیند، ولی هر کدام از چشمان تو، خواب و حال و هوای خاص خود را دارند.
هوش مصنوعی: هر زمانی که نسیم به سمت تو بوزد و موی پیچیدهات را به بازی بگیرد، من برای تو غباری دیگر از عشق و زیبایی دارم.
هوش مصنوعی: تو گفتی که من دیگر عاشق کسی نیستم، آیا اینطور است که میخواهی به خاطر کسی دیگر، جایگاه این عشق را در قلبت تغییر دهم؟
هوش مصنوعی: یک بار دل خود را به من بسپار، تمام قسمها را میخورم که اگر به خوبان دوباره در زندگی برگردی، من این را میبینم.
هوش مصنوعی: ای خدا، این چه زیبایی است که اگر او نگاهی به خود بیندازد، مثل گل هرگز به فصل بهار دیگری برنخواهد گشت.
هوش مصنوعی: خسرو، در اثر زیبایی و جذابیت چهرههای خوبرو دچار جنون و دیوانگی شده است، و این تنها مشکل او نیست؛ بلکه افرادی مانند او، به تعداد بسیار زیاد، چنین حالتی داشته و تحت تأثیر زیباییهای آنها قرار گرفتهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر سو به جلوه بردی، صبر و قرار دیگر
هر گوشه ای فکندی، در خون شکار دیگر
نرگس اگر چه خود را مخمور می نماید
چشم سیاه مستت، دارد خمار دیگر
حسنت به کار عاشق یک مو نکرد تقصیر
[...]
خواهم شکست زاهد چون در بهار دیگر
انگار توبه کردم از باده بار دیگر
کُشتی ز انتظارم ، بر خاکِ من گذر کن،
مگذار تا به حشرم در انتظار دیگر
بر ساده لوحی خود خندم چو بینم از تو
[...]
آورده ام بکف باز زلف نگار دیگر
با بیقرار دیگر دادم قرار دیگر
خطش دمید و رفتم از گلستان کویش
چون این خزان ندارد از پی بهار دیگر
گر باز روزگارم خواهد که تیره سازد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.