شمارهٔ ۹۸۳
بازم از طلعت خود دیده منور کردی
مجلس من بسر زلف معطر کردی
بر سر کشته هجران گذری از سر مهر
خیر مقدم قدم آوردی و در خور کردی
به مقابل نبود . با تو مگر دیدی روی
که بر آئینه رخ خویش برابر کردی
ملک دلها غم روی تو به تاراج ببرد
تا برو مملکت حسن مقرر کردی
گرچه کردی به ننم نسبت آن موی میان
بنگرش کز غم این ننگه چه لاغر کردی
داد خواهان بسر آن خاک قدم کردم گفت
داد خود بافتی این خاک چو بر سر کردی
یاد می دادکه آزار دل ریش کمال
گفته بودی نکنم دیگر و دیگر کردی
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...