لیست آن بگو با شکر خورده ای
ز خود خورده باشی اگر خورده ای
چرا میدهد زآن دهان بوی جان
چو دایم ز لبها جگر خورده ای
گرم با سگ خویش بخشی نصیب
غم من ازو بیشتر خورده ای
ترا با من ای کاه یکرنگی است
مگر با رخ بنده زر خورده ای
از المطاف آن غمزه ای دل منال
چو هر لحظه تیری دگر خورده ای
از سرگشتگیهای ما ای صبا
تو دانی که گرد سفر خورده ای
چو آن سرو دیدی یقین دان کمال
که از شاخ امید بر خورده ای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.