گنجور

 
کسایی

ای ز عکس رخ تو ، آینه ماه

شاه حُسنی و ، عاشقانْت سپاه

هر کجا بنگری ، دمد نرگس

هر کجا بگذری ، برآید ماه

روی و موی تو نامهٔ خوبی است

چه بود نامه ، جز سپید و سیاه

به لب و چشم ، راحتی و بلا

به رخ و زلف ، توبه ای و گناه

دست ظالم ، ز سیم کوته به

ای به رخ سیم ، زلف کن کوتاه !