گنجور

 
کسایی

ای ز عکس رخ تو ، آینه ماه

شاه حُسنی و ، عاشقانْت سپاه

هر کجا بنگری ، دمد نرگس

هر کجا بگذری ، برآید ماه

روی و موی تو نامهٔ خوبی است

چه بود نامه ، جز سپید و سیاه

به لب و چشم ، راحتی و بلا

به رخ و زلف ، توبه ای و گناه

دست ظالم ، ز سیم کوته به

ای به رخ سیم ، زلف کن کوتاه !

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

از شبستان ببشکم آمد شاه

گشت بشکم ز دلبران چون ماه

ابوسعید ابوالخیر

بر فلک بر دو مرد پیشه ورند

آن یکی درزی آن دگر جولاه

این ندوزد مگر قبای ملوک

و آن نبافد مگر گلیم سیاه

مسعود سعد سلمان

دولت خاص و خاصه زاده شاه

رایت فخر بر کشید به ماه

تاج گردون محمد آنکه گرفت

در بزرگیش ملک و عدل پناه

ملک را داد رای او رونق

[...]

مشاهدهٔ ۱۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
ابوالفرج رونی

ای بکوجاه برده موکب شاه

دیده اقبال شاه بر کوجاه

بوده چون هفتهای شادیها

هفته میزبان شاه و سپاه

نه زرنج کشفته خورده دریغ

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از ابوالفرج رونی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه