آه که خاک راه شد دیده من به راه تو
کرده چو کاه چهرهام فرقت عمرکاه تو
بر دل من جفای تو بس که نهاده بار غم
غیر نبرده پی بدان چون شده بارگاه تو
بندهام و به جز درت نیست پناه من دگر
چون تو پناه بندهای باد خدا پناه تو
شاهِ بتانی و ترا کشتهیِ عشقْ لشکری
نیست شهان ملک را بیشتر از سپاه تو
گرچه بلندپایهای چون قد خود به سلطنت
هست از آن بلندتر ناله دادخواه تو
بار چو نیست مستمع چند کنی دلا فغان
باد هواست پیش او ناله ما و آه تو
پرتو روی او دلت سوخت کمال و همچنان
توبه نکرد از نظر دیده رو سیاه تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس عمیق محبت و فراق اشاره دارد. شاعر از عشق و دوری معشوق خود شکایت میکند و به غم و درد ناشی از این جدایی اشاره میکند. او میگوید که تنها پناهش معشوق است و در برابر درد و رنج خود، هیچ کس به اندازه محبوبش نمیتواند به او کمک کند. همچنین، شاعر به عظمت معشوق و بیهمتایی او در دل و جان خود اشاره دارد و از نالهها و آههای خود میگوید که در مقابل بیتوجهی به آنها بیاثرند. در نهایت، با وجود درد و عذاب عشق، شاعر نمیتواند از زیبایی چهره معشوق و تأثیر آن بر دلش چشم بپوشد.
هوش مصنوعی: ای کاش خاکی که روی آن میروم، چشمانم را به سمت تو هدایت کند. چهرهام مانند کاه شده است، زیرا فاصلهام از تو باعث عمرم را هدر داده است.
هوش مصنوعی: بر دل من ظلم تو آنقدر سنگینی کرده که دیگر نمیتوانم غمِ دیگری را تحمل کنم. وقتی به تو فکر میکنم، تمام آلام و دلتنگیهایم در زندگانیام احساس میشود.
هوش مصنوعی: من خدمتگزر تو هستم و به جز درگاه تو، پناهی ندارم. هیچ کس مانند تو هم برای کمک به من وجود ندارد، تا اینکه خداوند تو را پناه دهد.
هوش مصنوعی: ای سلطان زیبایی، تو آنچنان قوی و جذابی که عشق تو من را به کشتن میرساند. لشکری که تو داری، برتر از هر نیروی سلطنتی دیگری است.
هوش مصنوعی: هرچند تو مقام بلندی داری و به اندازه قدت در سلطنت تاثیرگذار هستی، اما ناله و فریاد تو به خاطر درخواست عدالت از هر چیز دیگر بلندتر و بیشتر است.
هوش مصنوعی: وقتی کسی نیست که به درد و دلهای ما گوش کند، چرا باید فریاد بزنیم و ناله کنیم؟ این نالهها و آههای ما در برابر آن هوا و بیصدایی، بیمعنی است.
هوش مصنوعی: چهره زیبا و درخشان او دل تو را مشغول کرده، اما تو همچنان از نگاه معکوس و ناپسند او رد نشدهای و از رفتار خود پشیمان نیستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز چو صبح کردهام تحفهٔ بارگاه تو
رنگ شکستهای که نیست قابل گرد راه تو
ذره به بال آفتاب تا به سپهر میرود
کیست به خود نمیکند ناز ز دستگاه تو
بسکه شکوه جلوهات ریخته است ز هر طرف
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.