کارم ز دست شد نظری کن بکار من
بنگر بکار بنده خداوندگار من
فارغ شدم ز جنت و فردوسی و حورعین
تا اوفتاد بر سر کویش گذار من
بس جان نازنین که چو گل میرود به باد
در پای سروناز تو ای گلعذار من
تا جلوه کرد سرو قدت بر کنار چشم
خالی نگشت آب روان از کنار من
گفتی شبی بیایم و بستانم از تو جان
زنهار جان من که مده انتظار من
وقتی که بگذری بسر تربت کمال
راحت رسد بسی به تن خاکسار من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسی عمیق و سرشار از عاشقی است. شاعر از درد و رنجی که به خاطر فراق محبوبش متحمل میشود سخن میگوید. او تأکید میکند که کار و زندگیاش مختل شده و به شدت نیازمند توجه معشوق است. شاعر از زیباییهای زندگی چون بهشت و حورعین فارغ شده و تنها دلمشغولیاش محبوبش است. او به جذابیت و تأثیرگذاری معشوقش اشاره میکند و بیان میکند که حتی آب روان نیز از خالی بودن چشمش زنده نیست. شاعر از محبوبش میخواهد که به او توجه کند و به او انتظار ندهد، زیرا در انتظارش رنج میکشد. در پایان، اشاره میکند که اگر روزی به کنار قبر او بیاید، روحش به آرامش میرسد.
هوش مصنوعی: کار من از دستم خارج شده است، به کار من توجه کن و به وضعیت من که بنده خداوند هستم، نگاهی بینداز.
هوش مصنوعی: از بهشت و جمال فردوسی و حوریان رهایی یافتم، تا زمانی که عشق او بر من سایه افکند.
هوش مصنوعی: بسیاری از جانهای عزیز، مانند گلی که در باد میرقصد، به خاطر زیبایی و دلربایی تو میروند، ای گلی با جمال دلنشین من.
هوش مصنوعی: وقتی که قامت زیبای تو در کنارم نمایان شد، آب زلال رود دیگر از کنارم دور نشد.
هوش مصنوعی: گفتی شبی به دیدن من میآیی و جانم را از من میگیری. اما ای کاش جانم را ندهی و به انتظار من نمان.
هوش مصنوعی: وقتی از کنار محل دفن من بگذری، آرامش زیادی به جسم خاکی من خواهد رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا کی کنی گله که نه خوب است کار من
وز تیر ماه تیرهتر آمد بهار من؟
چون بنگری که شست بدادی به طمع شش
نوحه کنی که وای گل و وای خار من
چون من ز بهر مال دهم روزگار خویش
[...]
ای خوشدل ای عزیز گرانمایه یار من
ای نیکخواه یار من و دوستدار من
رفتی و هیچ گونه نیابی ز غم قرار
با خویشتن ببردی مانا قرار من
مهجورم و به روز فراق تو جفت من
[...]
بربود روزگار تو را از کنار من
وز تن ببرد داغ فراقت قرار من
جفت دگر کسی و غمان تو جفت من
یار دگر کسی و فراق تو یار من
تو شادمانه جای دگر بر مراد خویش
[...]
تا پسندی ز من سر زلف ، ای نگار من
شوریده گشت چون سر زلف تو کار من
بر عارض تو زلف تو گشتست بی قرار
زان بی قرار زلف ربودی قرار من
تو جفت دیگری شدی و درد جفت من
[...]
ای باد صبحدم خبری ده ز یار من
کز هجر او شدست پژولیده کار من
او بود غمگسار من اندر همه جهان
او رفت و نیست جز غم او غمگسار من
بیکار نیستم که مرا عشق اوست کار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.