دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من
که برفت از بر من بار ستمکاره من
دل نهادم من مسکین به هلاک تن خویش
چه کنم در غم او نیست جز این چاره من
وای بر جان من از بی کسی و تنهانی
گر نبودی غم او مونس و غمخوارة من
هوس لعل لب او به خرابات مغان
کرد صد باره گرو خرقه صد پاره من
ای صبا گر گذر از کوی دلارام کنی
باز پرسی خبری زآن دل آوارة من
دارم امروز سر آنکه کتم جانبازی
تا قدم رنجه کند دوست به نظاره من
گر نیاره به زبان سوز تو چون شمع کمال
خود گواهست بر او گونه رخسارة من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دلتنگی و درد ناشی از جدایی از محبوبش میگوید. او احساس تنهایی و بیکسی میکند و غم محبوبش تنها مونس و همدم اوست. شاعر به یاد لبهای محبوبش که او را به دنیای خوشیها و خرابات میبرد، میافتد و آرزو دارد اگر نسیمی از آن دیار بوزد، خبری از محبوبش بیاورد. همچنین، او به این نکته اشاره میکند که اگر درد عشق را نتوان به زبان آورد، چهرهاش گواهی بر این احساسات خواهد بود. در کل، شعر روایتگر رنج و احساس عمیق عاشقانه است.
هوش مصنوعی: ای دوستان، بر دل ناتوان و رنجیدهام رحم کنید، چرا که باری از ستم بر دوش من سنگینی میکند و از کنارم دور شده است.
هوش مصنوعی: من، بیچاره، دل و جانم را در خطر قرار دادهام و نمیدانم در این اندوه چه کار کنم جز اینکه همین راه را در پیش بگیرم.
هوش مصنوعی: ای کاش در این تنهایی و بیکسی، غم او همراه من نبود و نَدا فراموشم میکرد.
هوش مصنوعی: شوق زیبایی لبان او مرا به میخانهها کشاند و بارها باعث شد که جامهام از شدت عشق پارهپاره شود.
هوش مصنوعی: ای نسیم، اگر از محله محبوبم عبور کنی، لطفاً خبری از دل آشفتهی من بپرس.
هوش مصنوعی: امروز منتظرم که دوست با نگاهی به من، محبتش را نشان دهد و من هم با تمام وجود آمادهام که این عشق و محنت را تحمل کنم.
هوش مصنوعی: اگر سوز زبان تو نتواند به دیگران نشان دهد، همانند شمع که نورش را منتشر میکند، پس چهره من گواهی بر کمال تو خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
راحتی دارم بر منتخب الدین بثنا
صلت فاخر چونانکه بود از بر من
زانکه از نظم ثنای وی و امثال ویست
نان و آب و زر و سیم و خز و برد و بز من
هرکه در من کند از دیده اعزار نظر
[...]
برسیدم به یکی قلعه کهسان و کهن
که در و بامش به هم ریخته، دامن دامن
زیر هر دامنه، غاری شده بگشوده دهن
سر شب هر چه سخن گفته بد، آن پیر به من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.