تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوان
بازآ که دل شود ز وصال تو شادمان
از در درا ز لطف که میباشدم همی
را مهر رخ تو در دل و نام تو بر زبان
تا دور گشتی از بر من أی انیس دل
از درد اشتیاق ز دل می کشم فغان
نا مهربانی از تو نبود انتظار من
با من ز راه لطف و کرم باش مهربان
بر گو که بی تو ای مه بی مهر چونکنم
با این دلی که با غم هجر است توأمان
راز دلم نهفته بود گرچه گفته اند
اسرار هر کسی بود از چهره اش عیان
پاینده است و زنده هر آنکس که چون کمال
از شعر تر ورا اثراتی ست جاودان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از درد فراق معشوق سخن میگوید و احساس زاری و ناتوانی خود را بیان میکند. او از معشوق میخواهد که برگردد تا دلش شاد شود. شاعر به نیکخواهی معشوق اشاره کرده و از او میخواهد با محبت و لطف با او رفتار کند. او احساس میکند که بدون معشوق زندگی برایش سخت و پر از غم است و به یاد میآورد که برخی اسرار دلش مخفی است. در نهایت، شاعر به جاودانگی آثار هنری و شعر اشاره میکند که از کمال و زیبایی ناشی میشود.
هوش مصنوعی: به محض اینکه از پیشم رفتی، دچار حزن و ناامیدی شدم. برگرد تا قلبم دوباره از دیدارت خوشحال شود.
هوش مصنوعی: از درِ مهربانی تو همیشه دلم پر از عشق توست و نامت بر زبانم جاری است.
هوش مصنوعی: وقتی از کنارم دور میشوی، ای رفیق دل، به خاطر درد اشتیاقی که دارم، فریاد میزنم و ناله میکنم.
هوش مصنوعی: من از تو توقع نداشتم که بیمحبتی کنی، بلکه میخواستم با لطف و مهربانی با من رفتار کنی.
هوش مصنوعی: بگو، ای ماه بدون محبت تو، چگونه میتوانم با این دل که در غم جدایی تو درگیر است، زندگی کنم؟
هوش مصنوعی: دل من پر از راز بود، هرچند میگویند که هر کسی را میتوان از چهرهاش شناخت.
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند کمال شعر میگوید و آثارش ماندگار است، همواره پایدار و زنده خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هان! صائم نوالهٔ این سفله میزبان
زین بی نمک ابا منه انگشت در دهان
لب تر مکن به آب، که طلقست در قدح
دست از کباب دار، که زهرست توامان
با کام خشک و با جگر تفته درگذر
[...]
گفتم نشان ده از دهن ای ترک دلستان
گفتا ز نیست ، نیست نشان اندرین جهان
گفتم که ساعتی ببر من فرونشین
گفتا که باد سرد زمانی فرو نشان
گفتم که باد سرد زیان داردت همی
[...]
بگشاد مهرگان در اقبال بر جهان
فرخنده باد بر ملک شرق مهرگان
سلطان یمین دولت میر ملوک بند
محمود امین ملت شاه جهان ستان
شاهی که پشت صد ملک کامران بدید
[...]
بنگر بدین رباط و بدین صعب کاروان
تا چونکه سال و ماه دوانند هردوان
من مر تو را نمودم اگرچه ندیده بود
با کاروان رباط کسی هر دوان دوان
از رفتن رباط نه نیز از شتاب خود
[...]
گویی که ماه و مشتری از جرم آسمان
تحویل کرده اند بباغ خدایگان
وز ماه و مشتری شده آن خاک پرنگار
نوری عجیب صورت و شکلی بدیع سان
نی نی ، که ماه و مشتری از وی ربوده اند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.