عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم
وز شوق نامهای تو سطری نخوانده ایم
تا دامنت بدست ارادت گرفته ایم
دامن ز هر چه غیر تو باشد نشانده ایم
در حیرتم که بینو چرا مرده نیستم
در خجلتم که بینو چرا زنده مانده ایم
از بهر گرد سم سمند تو هر دمی
گلگون اشک در عقبشه تند رانده ایم
بیزارم از وجود خود و ماجرای تو
این با کمال ساده درون باز مانده ایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از دوری و محرومیت خود از محبوب سخن میگوید و بیان میکند که مدتهاست از شوق و عشق او از نوشتن و خواندن چیزی جز نامش دور ماندهاند. او با ذکر این که به خاطر ارادت به محبوب، به هر چیز غیر او پشت کرده، از حیرت و شرمی که نسبت به زنده ماندن خود دارد، صحبت میکند. او به خاطر عشق به معشوق، به شدت غمگین و اشکبار است و از وجود خود و مسیری که طی کرده بیزار است.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که از سرزمین تو دور ماندهایم و از شوق نامهای تو حتی یک خط هم نخواندهایم.
هوش مصنوعی: ما به خاطر عشق و ارادت خود، دامن تو را در دست گرفتهایم و از هر چیزی که غیر از تو باشد، دوری کردهایم.
هوش مصنوعی: در شگفتم که چرا به حالتی تاریک و بیحالی رسیدهام که هیچ نشانی از زندگی در من نیست، و در عذابم که چرا با این شرایط همچنان زندهام.
هوش مصنوعی: به خاطر گرد و غبار پای اسب تو، هر لحظه اشکهای گلگون را با سرعت به دنبال تو جاری کردهایم.
هوش مصنوعی: از وجود خود و مسائل تو متنفرم، ما به سادگی در درونمان گیر کردهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم
وز هر چه گفتهاند و شنیدیم و خواندهایم
مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر
ما همچنان در اوّل وصف تو ماندهایم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.