چون روز روشن است که ما رند و عاشقیم
فکر نو می کنیم در آن دم که خامشیم
چون صبح در پرستش روی تو صادقیم
ذکر تو میکنیم زمانی که ناطقیم
ما راست یک علاقه و آن عشق روی تست
باقی ز هرچه فرض کنی بی علائقیم
رطب اللسان به شکر تو مانند سوسنیم
فی چون گل دو روی در روی و منافقیم
دیوانه از تکلف و تکلیف فارغ است
معذور دار زاهد اگر رند و فاسقیم
خود را بر آستان درت بسته ایم باز
هرچند بندگی درت را نه لایقیم
خود نیست در میانه دونی از یگانگی
گر نیک بنگری همه بر خویش عاشقیم
اگر خاطر عزیز عزیزان خلاق ماست
با خاطر عزیز عزیزان موافقیم
دارد کمال چشم نوازش ز لطف تو
گرچه به دلنوازی لطف تو واثقیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گولانج و گوشت و گرده و گوز آب و گادنی
گرمابه و گل و گل و گنجینه و گلیم
والله که روزگار شد از مثل تو عقیم
حقا که چشم چرخ نبیند چو تو کریم
عیبی است در مشیب بعالم درون بزرگ
عیشی است در شباب بگیتی درون عظیم
خود آنزمان کجاست که تن را و عیش را
سستی نبود همدم و پیری نبد ندیم
عهدی که میفشاند درخت صبی ثمر
[...]
خاقانیا نجات مخواه و شفا مبین
کرد شفاعت علت و زاید نجات، بیم
کاندر شفاست عارضهٔ هر سپید کار
واندر نجات مهلکهٔ هر سیه گلیم
خواهی نجات مهلکه منگر نجات بیش
[...]
ای گاه تربیت صفت ذات تو رحیم
وی گاه صفدری یزک لشکر تو بیم
طاوس سدره در حرمت مرغ خانگی
بطنان عرش کعبهٔ جاه ترا حریم
صیت صداش مشرق ومغرب فرو گرفت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.