پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم
این اختر سعادت بر آسمان ندیدم
از ضعف شد تن من دور از تو استخوانی
پیش سگان کویت این استخوان ندیدم
بار غمت گر آن را بر دل گران نماید
من بر دو دیده آن را باری گران ندیدم
ای دل به خواب او را هنگام بوس و آغوش
گر تو دهان ندیدی من هم میان ندیدم
ماند قد من و تو این نیر و آن کمان را
نیر اینچنین افتاده دور از کمان ندیدم
چندانکه خورد خونم از دیده خاک آن را
چون ریگ تشنه هیچش سپری از آن ندیدم
آمد به خاک کویش اشک کمال
غلطان آبی بدین روانی در بوستان ندیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار از عاشقانهای عمیق و غمگین صحبت میکنند. شاعر در آن، زیبایی و نور ماه را با حس عشق و آرزوها ترکیب کرده و میگوید که هیچچیز همچون محبوبش را ندیده است. شاعر از ضعف و دوری از معشوق سخن میگوید و احساس میکند که بدنش مانند استخوانی بیجان شده است. او غم معشوق را بر دل خود سنگین میبیند و میگوید که هیچ باری به سنگینی آن غم نمیشناسد. همچنین به زیبایی لحظات عاشقانه اشاره دارد و تنهایی و تشنگی خود را در عشق بیان میکند. در نهایت، شاعر با تصاویری چون اشک و آب به عمق درد و شوق خود در محضر معشوق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: در جلوی چهره ماه نو، زیباییای ندیدهام و ستارهای خوشبختی را در آسمان مشاهده نکردهام.
هوش مصنوعی: از بیقدرتی، بدن من از تو دور شده و حالا مانند استخوانی است که در برابر سگان کوی تو هستم؛ اما این استخوان را هیچوقت ندیدم.
هوش مصنوعی: اگر غم تو بر دلم سنگینی کند، من بر دو چشمانم هیچ باری سنگینتر از آن را ندیدهام.
هوش مصنوعی: ای دل، وقتی که او را میبوسم و در آغوش میفشارم، نباید دلنگران باشی که دهان من را ندیدهای؛ من هم در آن لحظه هیچ چیز دیگر نمیبینم.
هوش مصنوعی: قد و قامت من و تو شبیه نشانههای تیر و کمان است، اما اینطور دور از کمان افتادهام که هرگز ندیدهام.
هوش مصنوعی: به اندازهای که اشکهایم مثل خون از چشمانم ریخت، زمین از آن خاکی را که به عنوان نشانهای از درد و تشنگیام میدانم، هیچ چیز در برابر آن ندیدم.
هوش مصنوعی: در باغی که مردم به دلتنگیهای خود میپردازند، من هیچ آب روانی ندیدم، جز اشکی که از چشمهای عاشق بر خاک محبوب ریخته میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا تیر در کمان بود، رنگ نشان ندیدم
چون شد نشانه پیدا، تیر و کمان ندیدم
صد ره نظاره کردم بر هر درخت این باغ
یک مرغ شادمانی، در آشیان ندیدم
گل چین ز جبهه می ریخت، غنچه گره ز ابرو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.