گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال خجندی

در زورق حیات است جان رقیب خائف

یارب نگاه دارش از باد نامخالف

ما دین و دل نهادیم در وجه دلستانان

صد شکر کاین ذخیره شد صرف در مصارف

تا بپری به جانان کردند وقف جان را

واقف نبود گوئی زاهد ز شرط واقف

گر درد و غم فرستی وصلت کنیم حاصل

ما میکنیم تحصیل تا میرسد وظائف

معشوق و جام می را گر حق نمی شناسی

در راه حق شناسی نه سالکی نه عارف

دیدم لب و دهانش بوسی به چند گفتم

گویند با لطیفان بسیار ازین لطایف

آید به بوی زلفت بر در کمال رقصان

چشمی به حلقه دارد در طوف کعبه طائف

 
 
 
ادیب الممالک

گفتم تو کیستی کاین احسان به من نمودی

گفتا به ذات پاکم حق باصر است و اعرف

گفتم تو پیر عشقی ای شیخ پاکدامن

گفتا تو طفل راهی ای کودک مزلف

گفتم جلال دینی گفتا جلال یزدان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ادیب الممالک
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه