کشت چشم تو ام به شیوه و ناز
نظری سوی کشتگان انداز
خستگان را به پرسشی دریاب
بیدلان را به وعدهای بنواز
دل بیچاره شد ز هجر تو خون
چاره کار او به وصل بساز
امشب افکن ز روی خویش نقاب
شمع مجلس ز شرم گر بگداز
ما گداییم و مفلس و نوکر
ما غریبیم و تو غریب نواز
از تو سر گر طلب کنند ای دل
جان بنه بر سر و روان درباز
عاقبت زلف او به دست آری
گر بیابی کمال عمر دراز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عاشقانه و دلتنگی اشاره دارد. شاعر از زیباییهای معشوق و تاثیر آن بر دل خویش صحبت میکند و از او میخواهد که توجهی به خستگان و بیدلان داشته باشد. دل شاعر به خاطر دوری از معشوق زخم خورده و امید به وصال دارد. او از معشوق میخواهد که نقاب از چهره بردارد و به جمع بپیوندد. شاعر خود را گدا و مفلس توصیف میکند و به محبت و نوازش معشوق نیاز دارد. در پایان، به امید اینکه در نهایت بتواند به وصال معشوق برسد، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: چشمان تو به قدری زیبا و فریبندهاند که با یک نگاه، دلهای عاشقان را میکشی و به سوی خود جذب میکنی.
هوش مصنوعی: بیدلان را با وعدهای دلگرم کن و خستگان را با یک پرسش و توجه خود در کنار خود داشته باش.
هوش مصنوعی: دل بیچاره به خاطر دوری تو بسیار رنج میکشد، و تنها راه حل این دردش، وصل و بودن به همراه توست.
هوش مصنوعی: امشب پردهات را کنار بزن و خود را نمایش بده، چون شمع مجلس به خاطر شرم ذوب میشود.
هوش مصنوعی: ما نیازمندان و فقیران هستیم و تو به مهمانی غریبان اهمیت میدهی و به ما محبت میکنی.
هوش مصنوعی: اگر از تو درخواست کنند، ای دل، جان خود را فدای عشق کن و از دروازهی وجودت بگذر.
هوش مصنوعی: اگر بتوانی زلف او را به دست بیاوری، در آن صورت به کمال و خوشبختی در زندگی خواهی رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زندگانی چه کوته و چه دراز
نه به آخر بمرد باید باز؟
هم به چنبر گذار خواهد بود
این رسن را، اگر چه هست دراز
خواهی اندر عنا و شدت زی
[...]
سرو ساقی وماه رود نواز
پرده بر بسته در ره شهناز
زخمه رودزن نه پست ونه تیز
زلف ساقی نه کوته ونه دراز
مجلس خوب خسروانی وار
[...]
زندگانی چه کوته و چه دراز
نه بآخر بمرد باید باز؟
هم بچنبر گذار خواهد بود
این رسن را اگر چه هست دراز
خواهی اندر عنا و شدّت زی
[...]
ای تو را آروزی نعمت و ناز
آز کرده عنان اسپ نیاز
عمرت از تو گریزد از پس آز
تو همی تاز در نشیب و فراز
بر در بخت بد فرود آید
[...]
چند گویی که نشنوندت راز
چند جویی که می نیابی باز
بد مکن خو که طبع گیرد خو
ناز کم کن که آز گردد ناز
از فراز آمدی سبک به نشیب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.